تمام اين شهر كوفتى رو گشتم .... حتى يه جا هم نخواستن من برم كار كنم .... يا حتماً بايد زن بودم ، يا تحصيلاتم كامل بود ... مگه من امدم دنبال شوهر !!!! چرا همچين چيزايى ميزارن ؟ تمام كوچه پس كوچه ها رو دارم ميگردم ولى لامصب هيچ جايى نيست كه بخواد من كار كنم ... حداقل بايد يه چيزى باشه ديگه ...اهههه گندش بزنن...اين اخرين جاييه كه بايد برم ...يه كافى شاپ عجيب كه حتى اسمشم نشنيدم ... VIL؟ اين چه اسميه ؟ يعنى چى اصلاً ؟ منظورش (will) بوده ؟پس در هر صورت خيلى بد سليقست ... ولى خب اخرين اميدمه ...
در رو باز كردم و رفتم تو ...
-سلام ، صاحب اينجا ، هست ؟
٪سلام،خوش امديد ، بله ... براى كار امديد ؟
-اره مى خواستم باهاش حرف بزنم ...
٪لطفاً از اين طرف بياين
دنبال اون مرد رفتم ... چقدر زود اعتماد ميكنن... ولى خيلى خوب ميدونه من اينجا چيكار ميكنم .(._. خودم برام جا تاسفه چرا انقدر خنگ كردمش ) رفتم طرف يه اتاق روش نوشته بود مديريت ...اون مرد در رو باز كرد .... بعد چند دقيقه پچ پچ كردن گفت... ميتونيد بريد تو و بعد رفت ....تشكر كردم و در زدم ...وارد اتاق كه شدم يه مردى رو ديدم .... يه مرد پير كه خيليم چاق بود ...سيبيلاش تا سفيد سفيد بود .... حتماً از بابا بزرگمم پيرتر بود ._.' واقعاً نگران نبودن كه من يه وقت بكشمش ؟
/ موش زبونتو خورده ؟
به خودم امدم
-سلام مى خواستم اينجا كار كنم
/ميدونم ولى اينجا جاى معمولى نيست ... اينجا با تمامى مغازه ها كافى شاپا و.... فرق داره ، اول بايد يه از مون ورودى بدى ، من ازت بايد سوال بپرسم ...
-متفاوته؟ چه بهتر ... چون من از چيزاى معمولى متنفرم ...معمولى چيزى نيست كه من بخوام خودمو درگيرش كنم ولى هر چقدر متفاوت تر ... وقتى كه من ميزارم بيشتره...
/خوبه ... ازت خوشم امد ، حالا بيا ازت سوال بپرسم
/اسم
-جانگ جيمين .... لطفاً بزاريدش پارك جيمين
/خب پس جانگ جيمين هستى
-لطفاً اون فاميليه لعنتى رو نگيد
/خوبه ، مرسى بابت اطلاعات
اين مرده مخش عيب داره ؟ چشه اين ؟ مگه من چيزى بش گفتم ؟من گفتم پارك جيمين .
/سن
-١٥ سالمه
/ميزان تحصيلات
-من مدرسه نرفتم ولى از بچگى مادرم باهام درس كار ميكرده .
اين سوالاى لعنتى ... همون سوالاى تكرارين ، از بس گفته بودمشون حفظشون كرده بودم ...
/چه بهتر ، خب
/تا حالا شكنجه شدى ؟
-از ٥ سالگى هر روز
/كارى بلدى انجام بدى ؟
-ظرف شستن ...
/استخدامى از فردا بيا سركار ...همون هستى كه مى خواستم ...
-حقوقم ؟
/زرنگى ... ازت خوشم امده ماهى ٩٨ هزار ين ؟
-خوبه
(من خودم ارزش پولشونو نميدونم به خوبى خود ببخشيد )
از جام بلند شدم ... تشكر كردم و مى خواستم كه برم ....
/هى احمق پولتو بگير ....
-باشه ، مرسى
رفتم سمتش پولمو گرفتم و رفتم ..... هنوزم تو فكر بودم .... سوالاى اخرش خيلى فرق داشت ....ولى خب همينكه كار گرفته بودم خودش خيلى خوب بود ....
از كافى شاپ خارج شدم كه صداى زنگ گوشيمو شنيدم ....
-بله ...
=كجايى ؟
_كار پيدا كردم ...تو يه محله ى عجيب ...
=مى تونى بياى اداره پليس ؟
-من نمى خوام خانواده اى داشته باشم ، چند بار ديگه بگم ؟
=موضوع نيست .... كارت دارم ، مياى يا بيام دنبالت
-چيزى به من ميرسه ؟
=اره، چون درباره ى خودته ...
-امدم
گوشى رو قطع كردم و سمت اداره رفتم ..... يعنى افسر چيكارم داشت
KAMU SEDANG MEMBACA
Darker than nightmare
Misteri / Thrillerاين داستان درباره ى جيمين ، شوگا ، تهيونگ و جيهوپه ... درباره ى گذشته ى سرد جيمين و اينكه چطور با اعضا اشنا ميشه ... *: داستنش رو از قبل برنامه ريزى نكردم پس خودمم نمى دونم دقيقاً چى ميشه فقط يه سرى از پارتاشو ميدونم ... **: چون كاپلى طرفدارش زياد...