اهلا و سهلا دیوثان
کیف حالک؟
کیررر😐😂قبل اینکع بپرسین بذارین خودم بگم ،
من ی سرچ کردم بفهمم که پری های دریایی چطوری سکس میکنن یا بچه دار میشن و کاشف به عمل اومد که ته دمشون یه شیار دارن و همونجاست که بلاد کفره.هارپی هاهم که سالارشون زیر پراشونه میکشن بیرون به راحتی.
عره خلاصع ، ضایع بود که این پارت اسمات داره؟😐😂
البته شرح نداده مثل مالای وات ایف خودتون باس تصور کنین😂😂............
بعد از اتفاقاتی که افتاد هری و لویی به غاری رفتن ، مدت زیادی زیرآب بودن و حالا هری میخواست کمی به لویی هوا بخوره
به آرومی هارپی رو روی شاخه ی درختی هل داد و لویی فورا شروع به تکون دادن بدنش کرد تا خیسیِ پرهاشو تا آخرین قطره خشک کنه
بادقت پرهاشو آراستو به حالت اولشون برشون گردوند ، بدون توجه به اینکه کارش کاملن بی فایده ـست چون درهرصورت باید برای خارج شدن از این غار زیرآبی باید دوباره از آب بگذرن
سرانجام آهی کشیدو بیخیال شد ، قبل از اینکه برای آخرین بار تنشو تکون بده و روی شاخه بشینه
نسیم خنکی که توی غار میوزید تنشو لرزوند و باعث شد هری بانگرانی بهش چشم بدوزه
آهسته دستاشو دور تن هارپی انداختو لویی بی مخالفت بهش اجازه داد ،
پس هری توی آب کشیدش که خوشبختانه دمای گرمتری نسبت به بیرون داشت
به سمت آبهای کم عمق ترِ غار که تا گردناشون میرسید شنا کرد
ثانیه هایی با سکوت سپری شد تا اینکه بالاخره پری از زیر مژه های بلندش به هارپی خیره بشه ،
انعکاس امواج توی آبی هاش به جریان دراومده بودن و پوست برنزه ـش به قشنگی میدرخشید
موهای فندقیش به پیشونیش چسبیده بودن و با لبهای صورتی و نیمه بازش به پری نگاه میکرد
و خیلی طول نکشید تا سبزهای هری که درخشان تر از همیشه بودن به تیرگی کشیده بشن و نتونه بیشتر از این خودشو از چشیدن طعم لبهای لویی محروم کنه
پس صورتشو جلو بردو درحالی که گونه های هارپی رو لمس میکرد و به نزدیک تر میکشیدش ، بوسیدش
دستای لویی با لطافت بین فرهاش که هنوزم خشک بودن نشستن و همین باعث شد پری کوتاه روی لبهاش لبخند بزنه ، قبل از اینکه پاهای هارپی دور کمرش حلقه بشن
بوسه ـشونو عمیق تر کردو هری با کج کردن صورتش این اجازه رو بهش داد
قلبش دیوانه وار توی سینه ـش متپید و با اشتیاق همراهیش میکرد، همینطور که هرازچندگاهی ناله های خفیفی از بین لباش توی دهن لویی آزاد میشد
YOU ARE READING
Sea & Sky [L.S|M.Preg](Persian Translation) !!Discontinued!!
Fanfiction!!Discontinued!! زندگی هارپی جوون و کم تجربه ، لویی تغییر میکنه وقتی پا به سرزمین سحرآمیزی که همه ی موجوداتش مثل خودش افسانه این میذاره... Written by: @SesameHazza Translated by: @saraw_ap_