"13"

135 43 18
                                    

(هی گایز سارا مترجم جدید صحبت میکنه... یه توضیح کوچولو، نمیدونم قبلا گفته شده یا نه چون منم تازه دارم داستانو میخونم ولی ظاهرا از این قراره که پری های دریایی وقتی میترسن و احساس خطر شدید میکنن قیافشون عوض میشه و این حرفا... اگه دزدان دریایی کارائیب رو دیده باشین میدونین داستان چیه... این هری جان ما هم الان اون روش بالا اومده🤦🏻😂 در ادامه شاهد آگلی هری خواهید بود. بوس💋)

———————————————

اون ها تو هوا به چرخش در اومدن و لویی مجبور شد بالهاشو محکم به سمت بدنش بکشه تا از شکستنشون جلوگیری کنه، خون قرمز تیره ترسناکی بال هاش رو میپوشوند و همونطور که سقوط میکردن خون پشت کمر هری هم می ریخت.

هری فریاد میزد، لویی خودش رو دور هری پیچوند، سعی کرد هم از دوست پسر و هم از بچه هاشون محافظت کنه. در لحظه آخر بال هاش رو از هم باز کرد و سعی کرد تا حرکاتشون رو کندتر کنه...

و بعد اون ها به زمین برخورد کردن، بال های لویی به اندازه ای که امیدوار بود، سقوطشون رو کند نکرد!

لویی از درد فریاد زد و هری بی صبرانه به سمتش رفت و چشمهاش به سرعت به سمت سوراخ های گوشتی ای که روی تن لویی بود افتاد. هری شروع به گریه کرد بعد دست هاش روی تن لویی فشار داد و سعی کرد از خونریزی خونی که از بدن لویی به بیرون راهی شده بود جلوگیری کنه.

هارپی جوان سمت دیگه ای نشسته بود و گریه می کرد. به اندازه‌ی لویی صدمه ندیده بود چون موقعی که شروع به سقوط کردن لویی اون رو از خودش دور کرده بود. اون بالهاشو باز کرده بود و پرواز کرده بود. لویی میدونست که اون میتونه پرواز کنه و از پسش برمیاد. کنار اون ها فرود اومده بود و خیلی ترسیده به نظر میرسید. هری اخم کوچیکی بهش کرد، غریزه مادرانه ا‌‌ش با دیدن گریه اون بچه بهش نهیب میزد.

گفت: "عزیزدلم تو خوب میشی..."

سعی کرد توجهش رو به خودش جلب کنه، پرسید: "چند سالته؟؟؟"

لرزون جواب داد: "چهار..."
هری گفت: "خوب خانم کوچولوی چهارساله! من به کمکت نیاز دارم... برو هرچقدر که میتونی با خودت خزه بیار و بعد برگرد و همون طرفا قایم شو. باشه؟"

Sea & Sky  [L.S|M.Preg](Persian Translation) !!Discontinued!!Onde histórias criam vida. Descubra agora