پارت هفتم :حسادت(؟)
****
مرد با عصبانیت به پسری که یه گوشه خودشو جمع کرده بود نزدیک شد .-تـــو ... تو چطور تونستی با ابروی من بازی کنی ؟
پسر دستای لرزونش رو جلوی صورتش گرفت تا گلدونی که مرد توی دیوار شکسته بود به صورتش آسیب نزنه+ خواهش میکنم ... من ... معذرت میخوام .
مرد یقه پسر رو کشید .بدن لرزون پسر با ضعف بلند شد
-تو یه هرزه شدیی.... فکر کردی من یه احمقم؟؟
بوی اون الفای که تورو بفاک میده کل بدنتو گرفته... فکر کردی نمی فهمممم
بدن پسر با فریاد مرد لرزید
+ لطــفا ..خواهـ
با ضربه ای که مرد توی دهنش کوبید روی زمین افتاد .بدنش با هر هق هق میلرزید . با نزدیک تر شدن مرد دوباره یه گوشه خودشو جمع کرد .زن گریون خودشو جلوی مرد انداخت.
_التماست میکنم ... لطفا باهاش کاری نداشته باش ....خواهش میکنممرد با عصبانیت سعی کرد زن رو به سمت دیگه هول بده اما زن با لجاجت سعی میکرد بین اون دو نفر فاصله بندازه.
بالاخره مرد با عصبانیت پوفی کرد به سمت پسر برگشت و دستشو تو هوا تکون داد
_یک بار دیگه ... فقط اگه یک بار دیگه ببینم که به این هرزه گری هات ادامه دادی (نفس عمیقی کشید) خودت از خونه من گم میشی میری پیش همونی که هرزش شدی
با عصبانیت از اتاق بیرون رفت و در رو به هم کوبید.
زن به سمت پسر گریون روی زمین رفت .پسر همزمان که گریه میکرد داد زد
+بــــه من نزدیکـــــ نشو....
زن با دلسوزی عقب رفت
_عزیزمـــم
+از اتاق من گمشو بیرووون
-اما
+فقط برو بیروون ... همه اینا تقصیر توعه... برو بیرونن
هق هق میکرد
+ التماس میکنم فقط تنهام بزاربا صدای بسته شدن در اتاق دستاشو دور خودش حلقه کرد و گذاشت صدای گریه دردناکش تو کل اتاق پخش بشه .
*****
تهیونگ
سه روز بعد مسابقات تموم شد و طبق معمول مجبوریم طبق روال قبل سر کلاسا برگردیم .
-تهیونگ؟یه نفر با شک پرسید .برگشتم و با یونگی هیونگ روبه رو شدم
+هیونگ!یونگی با قیافه شوکه ای دستشو رو شونه ام گذاشت
-فاعک یو مَن... تقریبا نشناختمت
کتاب هامو برداشتم و بعد از قفل کردن کمد به سمتش برگشتم
+چرا-فاعک به این الفا بودن
خندیدم
-هر روز داری درشت تر میشی ته+هیونگ باور کن هیچ حس خوبی نداره
با یه نگاه حرف مفت نزن بهم خیره شد.ترجیح دادم بیشتر توضیح بدم
+هیونگ هرشب استخونام درد میگیرن
یونگی هیونگ نگران شد-چرا؟...ببینم طبیعیه؟
+پدر بزرگم میگه بخاطر تغییر فرم بدنمه ... ولی خب فاعک بهش حس میکنم دارم مواد ترک میکنم
YOU ARE READING
Alpha[taekook]
Werewolf[کامل شده! ] (تهیونگ پسریه که همه منتظرن یه امگای ضعیف بشه... اما سرنوشت داره به تک تکشون پوزخند میزنه) _اینکه جز کدوم دسته قرار بگیرین به طور عمده بستگی به این داره که پدرومادرتون جز کدوم بودن،یا اینکه اکثر اعضای خانواده متعلق به کدوم دستن. واقع...