Part 14

14.9K 2.6K 829
                                    

پارت چهاردهم :فالسوس! *به زبان لاتین یعنی دروغگو*

دکتر نگاه مهربونی به پسر مضطرب انداخت.
+ اخیرا با گرگت به مشکل نخوردی تهیونگ؟

تهیونگ با تعجب به دکتر نگاه کرد.
_شما ... شما از کجا میدونید؟

دکتر این‌بار بلند خندید.
+لازم نیست بترسی... چیزایی که الان بهت میگم فقط بر اساس تجربه شخصی خودمه اما تقریباً مطمئنم همون چیزیه که فکر میکنم.

_و شما فکر میکنید اون چیه اقای دکتر؟

+راحت باش... میتونی هوسوک صدام کنی.

تهیونگ روی صندلی جابه جا شد، هنوز هم به این دکتر خوش خنده و بشدت صمیمی اعتماد نداشت.

+راجب جفت ها چی میدونی تهیونگ؟
دکتر با سوال ناگهانیش تهیونگ رو شوکه کرد.

_کسایی که توسط سرنوشت برای هم مقدر شدن؟
تهیونگ با شَک جواب کلیشه‌ای که تو مدرسه یاد گرفته بود روداد.

+درواقع گرگ هاشون هم برای هم مقدر شدن و همدیگه رو کامل میکنن.
_اوه!

+و این سردرد ها و حالت های اخیرت...

تهیونگ باصورتی سرخ شده صحبت دکتر رو قطع کرد_یعنی دارین میگین من... یه جفت دارم؟

+بله

_از کجا انقدر مطمئنی؟

+ببین تهیونگ تو پسر خوبی هستی. حرفهای که الان بهت میزنم براساس علم پزشکی نیست بلکه تجربیات شخصی خودمه.

_شما یه جفت دارین؟
تهیونگ سوپرایز شده بود.
+بله و قبل از اینکه بفهمم علائمی مشابه با تو داشتم.

_این علائم نشون میدن که یه نفر جفت داره؟

+نه دقیقا... همونطور که بهت گفتم گرگ ها همدیگرو کامل میکنن و یکجورایی به هم متصل اند... سردرد های تو بخاطر جفتته... وقتی که یکنفر از شما ... از لحاظ جسمی یا روانی تحت فشار قرار میگیره، تو بدن شخص مقابل علائمی مثل سردرد یا نفس تنگی رو نشون میده.

تهیونگ برای جفتی که هنوز ندیده بود ابراز نگرانی کرد.
_ یعنی اون تحت فشاره.. برای همین من حسش میکنم

+ بیماری رو هم در نظر بگیر ...یا ممکنه بخاطر این باشه که چیزی اذیتش میکنه.

تهیونگ به‌شدت احساس مسئولیت میکرد. میخواست اون جفت آسیب دیدش رو پیدا کنه وبا تمام وجود ازش محافظت کنه تا اون تحت هیچ فشاری قرار نگیره.
_شما چطور جفتتون رو پیدا کردید؟

دکتر با یادآوری خاطراتش لبخند زد _اون منو پیدا کرد.
_اما چطور؟!

+همیشه اونی که زودتر به بلوغ میرسه متوجه میشه.... از اونجایی که تو تا به حال چیزی نفهمیدی...

Alpha[taekook] Where stories live. Discover now