Part 9

14.6K 2.5K 583
                                    

پارت نهم :هویا (hoya)

(توضیح راجب اسم این پارت :هویا در واقع اسم یه گله*الکی مثن شما فکر کردید آدمه * (عکس بالا) که با اسم" پیچ شمعی"یا "پیچ مومی" هم میشناسنش درواقع جز 10 گل خوشبوی جهانه انواع مختلفی هم ازش وجود داره قسمت جالبش اینه که این گل ها عطر خودشونو شبها به بیرون اسپری میکنن و بوی خیلی خوبی دارن بطوری که فضای خونه رو واقعا معطر میکنن.
قسمت سخت قضیه: این گل خیلی حساسه، و فقط اگه تو شرایط ایده آلش باشه گل میده .شما میتونید این گل رو داشته باشید اما هیچ وقت گل نده و کلا از نعمت بوی خوبش محروم بمونید یا اینکه با نگهداری درست هر سال از گل های خوشبوش بهره ببرین)*وارد فاز باغباني میشود*

زمان :سه روز قبل (صبح مسابقه )

پسر با دل درد عجیبی از خواب بیدار شد. این احساس رو میشناخت واز قبل خودش رو براش اماده کرده بود اما باز هم دلیل نمی شد شانسش رو برای این زمانبندی لعنت نکنه. اتاقش پرشده بود از بوی هویا و این اصلا نشونه خوبی نبود.

از پنجره بیرون رو نگاه کرد و لعنت... هوا هنوز روشن هم نشده بود. اسپری مخصوص بوی بتا رو روی خودش خالی کرد. شاید حتی بیشتر از "هر روز" یه بار دیگه بو کشید و.... دیگه خبری از هویا نبود.

با ضعف لباس هاشو پوشید و از اتاقش بیرون رفت. صدای های جزئی از اشپز خونه و بوی گلی که از اون سمت میومد باعث میشد بفهمه اون ساعت از صبح مادرش بیداره. پوزخند زد و با خودش فکر کرد، "یک زن ایده آل "

دوست نداشت با این حال باهاش روبه رو بشه پس بی سر و صدا از راهرو رد شد و به در ورودی رسید کفش هاشو با عجله نصفه و نیمه پوشید و بیرون رفت.

زن با صدای بسته شدن در اه کشید. پسرش تا کی میخواست از اون فرار کنه.

همزمان که داخل پیاده رو کفش هاشو کامل میپوشید ذهنش شروع به محاسبه کرد. فاصله اش با اولین داروخونه زیاد بود و اینجوری مجبور بود یک خیابونو کامل رد کنه و دوباره به همون جا برگرده اونوقت مسیرش تا مدرسه طولانی تر میشد،اما اولین بیمارستان تقاطع بعدی بود. پس سریع ترین حالت ممکن رو انتخاب کرد.

وارد بیمارستان شد و به سمت پذیرش رفت. مرد مسنی که اونجا بود مسیر درست تزریقات رو بهش نشون داد.

اون ساعت از صبح افراد زیادی داخل اون بخش نبودند پس بعد از چند دقیقه وارد اتاق شد.

_صبحتون بخیر، چه کاری از من برمیاد؟

زن بتای خوش برخوردی بود اما ضعف و دل درد بهش اجازه نمی داد اون هم بتونه به اون گرمی لبخند بزنه
+سرکوب کننده میخوام.

زن همزمان که لیستی رو از روی میز برمیداشت گفت
_میتونم کارت شناسایی تونو چک کنم

کارت رو نشون داد. زن با دقت مشخصات رو چک کرد.

Alpha[taekook] Where stories live. Discover now