PART4

2.6K 474 17
                                    

یونگی به فضای باحال کافی شاپ نگاه کرد

جین-اینجا واقعا قشنگه درست میگم یونگی

یونگی-اره هیونگ

جین-منم وقتی اولین بار اومدم اینجا اینجوری بودم

نامجون-خب من سفارشارو دادم هوسوک کو؟

جین-دستشویی

نامجون-باشع خب یونگی تو باید قوانین خابگاهو بدونی

یونگی با دقت به نامجون نگاه کرد

نامجون-جین همیشه غذا درست میکنه ولی ظرف شستن و اماده کردن ظرفا چیدن میز بین ما سه تا میچرخه

یونگی-باشع

نامجون-خرید هر ماه با یه نفره این ماه ماه منه بعدش جین بعدش هوسوک اخرشم تو

یونگی-چشم

هوسوک درحالی که با موهای جلوی چشمش ور میرفت اومدو بین جین ونامجون نشست

نامجون-خب قوانین مخصوصتو واسش توضیح بده هوسوک هیونگ

لبخندی روی لبای هوسوک نشست

هوسوک-خب ببین پسر  اول راس ساعت میخوابی دوم اینکه هر چی من بخوام واسم میخری سوم اینکه پنج شنبه ها میای باهم بازی کنیم چهارم اینکه هر جا میری بهم میگی پنج اینکه منو بد خواب نمیکنی فعلا همینا

یونگی-امر دیگه ای؟

هوسوک-اها یادم اومد هر ساعتی از شبانه‌روز‌که صدات کردم میای پیشم

یونگی-جین هیونگ

جین-بله

یونگی-اینجا چیاش خوبه

هوسوک-الان به من بی محلی کردی یعنی داری میگی من بی ارزشم

یونگی-مگه نیستی؟

هوسوک-بچه پررو

یونگی خندیدو با چشماش یه بار دیگه کافه رو دور زد که چشمش به اگهی سفید روی در خورد

یونگی-هوسوک

هوسوک-هوم

یونگی-فک کنم واسه کار باشه

نامجون-درباره چی پچ پچ میکنید

یونگی-یه لحظه میشه با هوسوک بریم جلوی در برگردیم

نامجون-برید

دستشو گرفت و با خودش کشید

هوسوک-خب چرا من

یونگی-عه خب تو بشو زبون من

هوسوک-وقتی بلد نیستی المانی حرف بزنی چرا کار میخوای اونم چی پیشخدمت کافه

یونگی-کی گفت من نمیتونم المانی حرف بزنم منظورم اینه که تو بیا کمکم کن دیگه که اگه سوالی پرسیدن درباره اعتمادو اینا جوابشونو بدی

هوسوک-من از کجا بدونم تو قابل اعتمادی؟

یونگی-اذیتم نکن

هوسوک-به شرط اینکه تمام کارایی که بهت...

یونگی-باشه باشه

هوسوک-قبوله بریم

L♡VE RACEWhere stories live. Discover now