روی مبل نشسته بود و به پسر کوچیکتر نگاه کرد یونگی یکمی عصبی بود و همین باعث میشد تا با سری که به زمین نگاه میکرد و انگشتایی که باهم بازی میکردن رو به روی هوسوک وایسه
هوسوک-خب
یونگی-قبول میکنم جانگ هوسوک
نیشخندی به پسر کوچیکتر زد
هوسوک-عالیه
به سمت یونگی رفت پسر کوچیکترو بین خودشو دیوار پرس کرد و لباش رو روی لبای کوچیک و صورتی یونگی کوبید پسر کوچیکتر با ترس مقدار زیادی هوا رو وارد شش هاش کرد پسر بزرگتر از جدا شد
هوسوک-یونگی اروم باش نمیخورمت که همش یه بوسس
یونگی-اگه یه دفعه دیگه یهویی ببوسیم مطمئنا سکته میکنم
هوسوک به حرف یونگی خندید و با انگشتای بلندش مشغول نوازش گونه صورتی از خجالت یونگی شد
هوسوک-یونگیا قول میدم وقتی که داشتم میرفتم با خوشحالی نگات کنم و بگم الان دیگه از اینکه با یکی دیگه وارد رابطه بشی نمیترسم تو میدونی چطوری یه رابطه رو مدیریت کنی
یونگی لبخند به هوسوک زد اروم سرشو نزدیک برد و برای اولین بار خودش یه بوسه رو شروع کرد دستاشو لای موهای هوسوک برد و پاهاش دور کمر هوسوک قفل کرد چند دقیقه ای مشغول بوسیدن هم بودن تا اینکه بلاخره یونگی نفس کم اوردو جدا شد
یونگی-ممنون هوسوک
خمیازه ای کشید وسرشو توی گردن هوسوک فرو برد
هوسوک-بخوابیم؟
با اهوم کم جونی از طرف یونگی شنید لبخندی زدو همونطور که یونگی توی بغلش بود اونو رو تخت گذاشت
یونگی- هوسوکا کی برمیگردیم برلین
هوسوک-خسته شدی
کنار یونگی دراز کشید و به چشمای یونگی نگاه کرد
یونگی-اره
هوسوک-فردا میریم یه جا قشنگ تخلیه بشی پس فردا برمیگردیم
یونگی-کجا؟
هوسوک-شهربازی
یونگی بی جون خندید
یونگی-شب بخیر
پشتشو به هوسوک کرد و خوابید
هوسوک-شب بخیر
دستشو دور کمر یونگی انداختو اون رو به خودش نزدیک کرد
یونگی-نه جین هیونگ هنوز خوابیم
حلقه دستشو دور کمر یونگی سفت تر کرد
یونگی-هیونگ تازه ساعت یازده چند ساعت میخوای بری توی کاخ بگردی باشه باشه بیدار میشیم باشه هیونگ
در حالی که چشماش بسته بود از یونگی پرسید
هوسوک-چی میگه
YOU ARE READING
L♡VE RACE
Fanfiction-میشنوم -همه چی با یه مسابقه شروع شد و -و - ومن عاشقت شدم کاپل:سپ((یونگی باتم))/نامجین ژانر:کمدی -اسمات-تقریبا ورزشی وضعیت: کامل شده