PART7

2.5K 405 48
                                    

جین سرشو تکون داد و بشقابارو روی میز گرد چرخون کنار اشپزخونه گذاشت و در اخر برای همه تخم مرغ وسوسیس گذاشت لیوان های همه رو براشون کنار بشقاباشون گذاشت و ظرفی که توش قهوه رو درست کرده بودن رو وسط میز

جین-غذا

همه پشت میز نشسته بودن و مشغول غذا خوردن بودن بعد از صبحونه یونگی با حوصله ظرفا رو شست و خشک کرد

هوسوک-اماده ای؟

یونگی-اره

سوار ماشین هوسوک شدن

یونگی-کجا میریم

هوسوک-اول میریم به جایی که لباستو بخریم بعدش میریم یه ماشین واست انتخاب میکنیم و در اخر میریم پیستو یه دوری دوتایی میزنیم بعدش میبرمت سر کارت

یونگی-مرسی

هوسوک-وایییییی خدایا حداقل بلدع تشکر کنه

یونگی-لیاقت نداری

هوسوک ادای یونگیو دراوردم در اخر با انگشت وسطیش بوسی برای یونگی فرستاد

هوسوک-FUCK KISS

یونگی اخمی گردو پشت سرش راه افتاد

یونگی-اوخی این عروسکه رو

هوسوک-جیمی بابا چطوری

با دستش ضربه ارومی به سر فنری سگ زد

یونگی-تو با عروسک ماشینت حرف میزنی

هوسوک-اون عروسک نیست اون جیمیه جیمی خوبه من بهت بگم گارسون کافه؟

یونگی-فهمیدم تو یه روانی که با عروسک ماشینت حرف میزنی بدتر روش اسم میزاری

هوسوک شونه هاشو بالا و بیخیال ماشینو روشن کرد

یونگی-رو...واهااااای یواشششش تر

صدای ضبط رو بیشتر کرد و دادی‌از ته دل کشید بعد از چند دقیقه با صدای بدی ماشین جلوی پیست وایساد

هوسوک-ایستگاه اخر همتون کوناتونو بلند کنید

یونگی-تو یه روانی احمقی خیلی خیلی کارت .....باحال بوددددد

هوسوک خندید وبه یونگی که ذوق زده بالا و پایین میپرید نگاه کرد

هوسوک-بدو کار داریم

یونگی دستشو مث پلیسا به سرش رسوند

یونگی-چشم قربان

هوسوک بلند خندیدو جلوتر حرکت کرد

و یونگی هیجان زد پشت سر پسر قد بلند مو هویجی میدویید

یونگی-کی میتونم یه مسابقه واقعی بدم

هوسوک-خیلی زودتر از چیزی که تصورشو کنی

یونگی با چشمایی که ستاره بارون بود به هوسوک نگاه کرد

هوسوک-اخر هفته با من مسابقه بده مین یونگی

یونگی-شوگا

هوسوک چشم غره به به پوزخند یونگی رفت و به طرف ماشین مسابقه سقف کوتاهی که اونجا بود رفت

هوسوک-راننده ای؟؟

یونگی-معلومه که بلدم رانندگی کنم پارسال به محض رسیدم به سن قانونی گواهیناممو گرفتم

هوسوک-وای چه پسری گلی چه پسر گوگولی

اینارو در حالی میگفت که با دستش موهای بلوند یونگی رو بهم میریخت

یونگی-موهامو خراب کردی

هوسوک-تا تو باشی جلوی من پز کاراتو ندی

یونگی-خیلی بدی

هوسوک-نه به بدیه تو

یونگی سوار ماشین شد

یونگی-واهااااااو چه دنده نرم و باحالی داره وایییی عاشق شدم

هوسوک-شرمنده پسر این واسه منه ولی ببین چیاشو دوس داری که با توجه به اون برات ماشین بیارن

یونگی-دندش مث همین باشه اممممم رنگش سبز نباشه رنگش قرمز باشه روشم عدد ۵۸ با یه عالمه استیکرای متفاوت چیه چرا اینجوری نگام میکنی

هوسوک-ماشینا زیاد میبینی؟

یونگی-ارهههه از کجا فهمیدی میدونی بنظرم ماتر بهترین دوستیه که یه ادم در واقع یه ماشین میتونه داشته باشه مک کویینم خیلی خوش شانسه که سالی دوسش داره یه خانوم وکیل با شخصیت واییییی خدایا یعنی میشه من با یه وکیل المانی خوشتیپ و خوشگل ازدواج کنم

هوسوک-مشخصه زیاد نگاه میکنی خب بزار ببینم لباس سایزت پیدا میشه

یونگی-مگه سایزم چشه

هوسوک-هیچی عزیزم قد کوتاه و خپل

یونگی-به من گفتی خپل؟؟

هوسوک با خنده سرشو تکون داد یونگی با حرص کلید ماشینو پرت کرد تو سر هوسوک

هوسوک-راست گفتم دیگه

به سمت هوسوک دویید و خواست بگیرتش که یک دفعه با دیدن لباسای رو به روش ساکت شد

یونگی-واهاوووو چه جذابن

هوسوک چشمکی به دختر جوون زد

هوسوک-سوزان شوگا عضو جدید تیممونه شوگا اینم سوزانه اچار فرانسه پشت صحنه

دختر مو نسکافه ای به یونگی نزدیک شدو دستشو جلو اورد

سوزان-من سوزانم از دیدنت خوشحالم شوگا خب بزار قشنگ ببینمت ....یه دور بزن

نگاه دقیقی به یونگی انداخت

سوزان-اون سایزته میتونی بری بپوشی

لباس مشکی رو از دختر گرفتو به سمت اتاقی که دختر بهش اشاره کرد رفت

سوزان-برادرزاده جومینه؟

هوسوک سرشو به مشونه مثبت تکون داد

سوزان-خب امیدوارم بتونیم با عضو جدید جایگاهمونو از اونا پس بگیریم

هوسوک اخمی کردو سرشو به نشونه مثلت تکون داد

هوسوک-دیگه اشتباه نمیکنم من میرم برسونمش سر کارش واسه تمرین برمیگردم

سوزان-منتظرت میمونم

یونگی در حالی که یه لباس جذب مشکی پوشیده بود بیرون اومد

هوسوک-نه بابا فکر میکردم اندازت پیدا نشده درار بریم کافه که دیرت نشه روز اولی اخراج بشی

L♡VE RACEWhere stories live. Discover now