good bye s

625 65 87
                                    

Part 8

دوستان قبل شروع فقط بگم این پارت هم اسمات داریم (اسمات دستیل نیست ) اگه دوست ندارید نخونید 🔞

دین چشماش پف کرده بود خودشو انداخت روی صندلی
حالش بد بود
تام و از دست داده بود
بهترين دوستشو
اشك هاش تموم شده بودن
جوني براش نمونده بود

به سم نگاه انداخت
اونم چیزی نمیگفت فقط گوشه ای نشسته بود
و تو خودش بود

گوشی دین شروع کرد به زنگ خوردن
با دیدن اسم کستیل رو صفحه لبخند بی جونی زد
تنها کسی که می تونست حالشو خوب کنه کس بود

تو تمام این هفته سخت تنها دلیل دووم اوردن دین کس بود

دین اولا فک میکرد بعد یه بار سکس با کستیل مثله بقیه براش تکراری میشه و به بهونه ای دکش میکنه ولی اینجوری نشد
کس نه تنها تکراری نشد براش بلکه شد وابستگی

کستیل از اول هم با همه برا دین فرق داشت
دین اولش نفهمیده بود این میل این عطش به وجود کس فکر میکرد فقط یه هوسه یه بار باهاش باشه رفع میشه

کستیل خیلی فرق داشت
اون با همه ادمایی که دین باهاش بوده فرق داشت
حقم داشت

کدوم شون وقتی میخندیدن رو گونه هاشون خط می افتاد تا دل دین و ببره

کدومشون اسمون چشم هاشون به قدری بزرگ بود تا دین بتونه توش ازادانه بپره

کدومشون تا دین به یکی نگاه میکرد حسودی میکردن که چرا دین به اون نگاه نکرده

کدومشون با لبای صورتی خوش فرم اینقد خواستنی بودن

اصلا کدومشون شبیه کستیل بودن

....
کس دمر خوابیده بود سرشو انداخت رو بالش
فکر دین یه لحظه تنهاش نمیزاشت
نگرانش بود
دین کسی رو از دست داده بود که بهترین دوستش بود
وقتی بهش زنگ میزد دین کوتاه جواب سوالاشو میداد
میدونست دین حال صحبت کردن نداره
ولی حس میکرد این صحبت های کوتاه که بینشون رد و بدل میشه تاثیر زیادی رو حال هردوشون میزاره

تو خونه تنها بود
مت رفته بود کاری براش پیش اومده بود
دل کس بدجوری برا دین تنگ بود
یه هفته س که اون صورت خوشگلشو ندیده بود
گوشی شو در اورد و رفت تو پیج دین شروع کزد به نگاه گزدن به عکساش شاید دلش یکم اروم بگیره

صد اي زنگ مانع کارش شد
زیر لب غر زد
◇اه مت مگه کلید نداری

از پله ها پایین رفت در و باز کرد
خواست شروع کنه به غر زدن سر مت که با دیدنش ادامه حرفشو خورد

لبخند همیشگی ش رو لباش بود دستش تو جیبش بود
موهای طلایی ش زیر نور میدرخشید
چشماش هنوزم همون بود
تغییر نکرده بود

fame and lustWhere stories live. Discover now