Part 23
♧کستیل اینجا چی کار میکنه دین ؟
دین هول کرده بود
کس اونجا چی کار میکرد●من... من نمیدونم
پاتریک عصبی بود نفس عمیقی کشید
♧ خیلی خب خیلی خب زیادم بد نشده ... یه مهمون ناخونده داریم من میرم درو باز کنم ... صدات در بیاد کس هم به لارن اضافه میشه
به سمت در رفت و در باز کرد
...
کس وارد شد
کسی جلو در منتظرش نبود
در فقط باز بوددین و صدا زد
◇دین ...
ولی هیچ جوابی نشنید
وارد شد و با ترس به از راهرو گذر کرد
به هال رسیدقلبش وایستاد
جسم لارن با چشمای باز و خونی خشک شده سرشو دین با دستای بسته و دهن خونی
پاتریک تفنگ و سمت سرش گرفته بودپاتریک لبخندی به کس زد
♧سلام عزیزم
...............
کستیل ترس تمام وجودشو پر کرده بود
نمیتونست تو چشمای پاتریک نگاه کنهسرشو انداخت پایین تا مجبور نشه نگاش کنه
◇پاتریک ول کن دین .. خواهش میکنم
پاتریک خندید جلو تر اومد
اونقد جلو اومد که سینه ش مماس سینه کس بود
دستشو تو موهای کس کرد
نوازش ش کرد
کس میلرزید
از لمس دستاش میترسیددین وقتی پاتریک پشتشو بهش کرد
به باز کردن دستاش ادامه دادپاتریک موهای کس و محکم کشید
کس اخی گفت
دین تند تر به کارش ادامه داد
دستاش بالخره باز شداز پشت به سمت پاتریک حمله ور شد
کس جاخالی داددین و پاتریک پخش زمین شدند
با هم درگیر بودنغلت میخوردن
دین روش نشستدست پاتریک و فشار داد تا تفنگ و ازش خارح کنه
چند بار شلیک کرد
و به دیوار خورد
کس دستپاچه بود نمیدونست چی کار کنهدین بالخره موفق شد و تفنگ از دست پاتریک خارج شد و کمی اونور تر سر خورد
پاتریک سعی کرد خودشو برسونه
دین داد زد
●کس تفنگ ...کس به خودش اومد سمت تفنگ دوید
برش داشت
◇گرفتمش دین
دین لبخند زد
یه لحظه حواسش از پاتریک پرت شد
پاتریک هلش داد و سرش خورد به ستون پشتشسر خورد رو زمین چشماش بسته شد
کس هل کرد گلوله رو فشرد و زد تو قلب پاتریک
با دیدن دین که بی هوش شده تفنگ از دستش سر خورد
سمتش دویدچند بار افتاد
خودشو رو زمین کشوند بهش رسوند
جسم بی جون دین تو بغلش گرفت
از سر دین خون می اومدصدا نفس هاش و نمیشنید
گریه میکرد
نفس خودشم بند اومده بودصورت دین قاب گرفت
دستاش خونی بودن و صورت دین خونی شد◇نه نه نه دین ... نه دین ... تو نباید بمیری نه نه من نمیزارم دین ...
دین اما تکون نمیخورد
کس محکم تکونش داد◇دین ... دین
داد میزد ولی دین نمیشنید
◇دین پاشو... دینننن
با بیچارگی صورت دین نوازش میکرد
◇دین پاشو دین ... پاشو ... دین من میترسم پاشو ...نرو حالا که میشه باهم باشیم نرو ..
دین پاشو ..تو مگه بهم قول ندادی دوباره بریم اون تپه پیک نیک ... دین پاشو لعنتیدین پا نمیشد
کس زجه میزد
دین پا نمیشد
کس گریه میکرد
دین پا نمیشد
کس التماس میکرد
ولی دین پا نمیشد........
امیدوار دوست داشته باشید
ممنون که میخونید
💚💙❤
YOU ARE READING
fame and lust
FanfictionFame and lust by aphrodite 💚💙 دين وینچستر راک استار معروف، عشق براش معنی نداره ادما براش موقتی ان ... زود ازشون خسته میشه ... ولی یه نفر براش این جوری نیست یکی پیداش میشه که فرق میکنه 💚❤💙 Sexual content 🔞 rape drug abuse ... این داستان برای...