2

2.8K 470 605
                                    

VOTE 🌟

&

Comment if you want ✍

※※※※※※※※※※※※※※

لویی لباساشو دراورد و با عجله سمت حمام رفت نایل دنبالش بود و هرچی لویی رو زمین میریخت اون جمع میکرد

:این لباسا مال همون مرده اس?

لویی از داخل حمام داد زد

:اره , وقتی اومدم خدمتکارش بهم دادشون مرد خیلی خوبی بود کاش حافظه اش پاک میشد دوباره میرفتم اونجا

نایل به در حموم تکیه داد

:چقد ساعت داشت که دوتا رو کش رفتی?

لویی زیر دوش دستشو رو صورتش کشید و سرشو بیرون اورد

:یه کشو بود که یه رول بلند نیم متری توش بود دورش پر ساعت

نایل تکیه اشو برداشت

:اینبار و عالی برگشتی هم اسکناس ها هم این ساعتا راحت کرایه خونه ی پنج ماه دیگه رو هم میشه داد

لویی بلند خندید و داد زد

:دفه ی بعد هم اینجوری کیف مردمو بزن نیییی

نایل هیچی نگفت و سمت اتاق خوابش رفت , ساعت هارو روی نایت استن گذاشت و پول هارو داخل کشو کمد کنار چند دلاری که داخلش بود گذاشت

ساعت هارو برداشت و کنار در حموم ایستاد

:من میرم اینارو آب کنم , تو بهتره لباسی که برات گذاشتمو بپوشی و شب بیا بار

لویی با حوله ای که دور کمرش پیچیده بود از حمام بیرون اومد و گونه ی نایل رو بوسید

:یه مهربون برام پیدا کن , نمیخام پاره بشم نییی

نایل روی باسن لویی ضربه زد و سمت در رفت

:به شانس خودت بستگی داره , میبینمت

لویی داخل اتاق خواب شد و نگاهی به لباس روی تخت کرد

لویی لبخندی زد و شروع کرد به خشک کردن موهاش , کمی خوشبوکننده کرمی کف دستش ریخت و روی بدنش کشید روی پاهاش کمی لوسیون زد و به خودش نگاه کرد , طوریکه پاهاش براق بودن و پوست بدنش صاف و یکدست بود خوشحالش میکرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لویی لبخندی زد و شروع کرد به خشک کردن موهاش , کمی خوشبوکننده کرمی کف دستش ریخت و روی بدنش کشید روی پاهاش کمی لوسیون زد و به خودش نگاه کرد , طوریکه پاهاش براق بودن و پوست بدنش صاف و یکدست بود خوشحالش میکرد

Rich in luvWhere stories live. Discover now