VOTE 🌟
&
COMMENT IF YOU WANT ✍
※※※※※※※※※※※※※※※
لویی لبخندی زد و همراه هری از رستوران بیرون اومد
:خب همه چی خوب بود ?
لویی سرشو تکون داد
:آره , ممنونم
هری دست لویی رو که دور بازوش بود و توی دست گرفت و با دست دیگه اش آروم روش کوبید
:خوشحالم ... دوست داری این اطراف کمی رانندگی کنیم یا برگردیم خونه ?
:آم ... من فکر میکنم بهتره برگردیم
:خسته ات کردم ?
:نه نه , فقط خب خسته ای و فردا باید بری سر کار
هری لبخندی زد و کنار ماشین ایستاد که توسط خدمه ی رستوران برای اون و لویی باز شد
لویی دست هری رو ول کرد و سوار ماشین شد , وقتی هری هم سوار شد ماشین رو روشن کرد و بعد فرستادن یه پیامک از محوطه ی رستوران بیرون رفت
:وقتی زنگ زدم به سر کارت یه پسری بعدش بهم زنگ زد
لویی کمی به فکر رفت و بعد به هری نگاه کرد
:نگفت کیه?
:رایوس? راووس ! فکر کنم
هری نگاه زیر چشمی به لویی کرد و لویی لبخندی زد
:آها , مانو ریوس , همکارمه , قبول کردن ?
:آره البته یکی رو بجات میذارن و من پول این یک هفته رو میدم بهش
لویی با تعجب ابروهاشو بالا برد و سمت هری چرهید
:چرا این کارو میکنی ! مجبو...
:چیزی جز لذت برای من نداره پس نگران نباش , خب حالا بهم بگو چرا اون همکارت انقدر پیگیر بود ? حتی با لحن عصبی باهام حرف زد
:چیزی ..چیزی که بهش نگفتین ? کسی نمیدونه من بیرون از اونجا چیکار میکنم
:نه لویی معلومه که چیزی نگفتم فقط از اینکه همکارت انقدر پیگر بود تعجب کردم
:مان فقط محافظه کاره و هیچی از این کار من نمیدونه
هری سرشو تکون داد , دستاشو دور فرمون شل کرد و لبخند روی لبهاش نشست
YOU ARE READING
Rich in luv
Fanfiction❌COMPLETE❌ #larrystylinson Harry top ژانر : معمایی _دام Do you love me ? And im not sure , what can i say?