🔞🔞🔞با ورود و عبور عضو چانیول از ماهیچه های سفت ورودی ش آه عمیقی کشید و سرشو به سمت عقب قوس داد. "چان~" مابین ناله های بکهیون اسم خودشو شنید و با گرفتن کمرش ضربه هاشو داخل بدن داغ و پرحرارت امگاش شروع کرد. بکهیون چشماشو بست تا از ترکیب کشنده لذت و دردی که تجربه میکرد گریه ش در نیاد.
دستاشو جلو برد و به سینه چانیول چنگ انداخت. چان ناله عمیقی کرد و با گرفتن باسن بکهیون جاشونو روی تخت عوض کرد. پاهاشو دو طرف بدنش فیت کرد و روش خیمه زد. نفس بکهیون با حرکت ناجور عضو چانیول داخل بدنش بند اومد و با چنگی که به ملحفه زیرشون زد چانیولو ترغیب کرد تا با گرفتن مچ هاش اونارو بالا سرش قفل کنه و اجازه تکون خوردن بهش نده.
"چان، شروع کن" بک به سختی مابین ناله هاش التماس کرد و چانیول که فقط و فقط منتظر همین جمله بود با قفل کردن هر دو مچهاش بین انگشتای یه دستش، اون یکی دستش سمت پهلوش برد و تو دستش فشار داد.
بک قوس عمیقی یه کمرش داد و چانیول این بار بدون هیچ مقدمه ای ضرباتشو داخل بدن هات امگاش شروع کرد. سرشو جلو برد و با نزدیک کردن لباش به پوست گردن همسرش، پوست نازکشو بین دندوناش گرفت و محکم فشار داد. بکهیون چشماشو بسته بود و فقط دهن و حنجرش بود که کار میکرد. چانیول با وجود عرق تری که از پیشونی و گردنش پائین میچکید محکم ضربه میزد و تخت بیچارشون بود که از شدت حرکاتشون بلند جیر جیر میکرد. "بک..." پلکهای بک به زور از هم فاصله گرفتن.
"بلندتر ناله کن بذار بفهمم چقدر عاشق اینی که همسرت بین پاهات بکوبه تا ارضا شی" بکهیون با لبخند دوباره چشماشو بست. ملحفه رو توی مشتش گرفت و صورتشو به بالش چسبوند و بلند نالید. "عاشق-عاشقشم...چان. خوا-هش میکنم محکم تر" ناله بلند بکهیون بیش از حد تحریک کننده بود.
دستشو از دور مچش باز کرد و این بار با گرفتن پاهاش، اونارو روی شونه های خودش انداخت و بعد از چسبیدن از دو طرف کمرش ضرباتشو به قدری محکم کرد که کم کم حس دردآور و عمیقی کل پایین تنه بکو در هم پیچید.
"فک-فکر کنم..." ناله بکهیون بلند شد. چان بدون توجه بهش به سرعت ضرباتش اضافه کرد. بکهیون دستشو سمت شکمش برد و عضوشو فشار داد تا به همین زودی ارضا نشه، غافل از این که همین فشاری که به خودش می آورد باعث میشد ورودی کوچیکش حتی تنگ تر شه و به چانیول بیشتر برای زودتر ارضا شدن کمک کنه. با پخش شدن مایع داغی داخل بدنش حلقه دستشو از دور عضوش باز کرد و خیلی طول نکشید که با حرکات پایانی عضو چانیول داخل بدنش روی شکم و دست خودش خالی شد و به آرامش رسید.
✅✅✅
دستاش با بیحالی کنار بدنش افتادن و چشماش بسته شدن. با خروج کامل عضو چان از بدنش ناله ضعیفی کرد و با کنار رفتن شونه های چان از زیر زانوهاش، پاهاشو جمع کرد و بستشون. چانیول نگاهی به افتضاح روی ورودی و شکم بکهیون انداخت. بهتر بود قبل از خواب از حموم استفاده میکردن.
YOU ARE READING
🍑 𝑩𝑰𝑻𝑪𝑯 🍑
Fanfiction─بکهیــون؛ امگــای ۱۷سالــهای کـه وارد عمــارت پــارک میشــه. چــی میشـه اگـه بـا بـوی فرومــون یـهآلـفـا وارد اولیـن دوره هیتـش بشــه و درحالــیکه مـیدونـه داشتـــن رابــطه بـا یـهآلـفـا تو یه همچیـن شرایطـی باردارش میکنــه امـا بیخیـال قضیـه ن...