[ 01: Unkown Future ]

6.2K 697 264
                                    

[ Hey Angel - Onedirection ]


سرشو بیشتر توی بالشتش فرو کرد و با چشمای نیمه بازش، به ساعت نگاه کرد. ساعت 11 صبح رو نشون میداد.

با بی میلی از سرجاش بلند شد. دستشو توی موهاش برد و کلشو خاروند. خمیازه ی بلندی کشید و بخاطر اون اشک توی چشماش جمع شد.

از روی تختش بلند شد و درحالیکه پاهاشو روی سرامیک خنک زمین میکشید، به سمت دستشویی رفت. از حس خنکی اون ها زیر کف پاهای گرمش خوشش می اومد .

بعد از اینکه صورتشو شست و مسواک زد ، تو آیینه به خودش نگاه کرد. یه دسته از موهای فرشو از روی صورتش بالا داد و بعد دوباره از دستشویی خارج شد.

از اتاقش بیرون رفت. طبق معمول جف براش پن کیک شکلاتی درست کرده بود. چیزی که لیام عاشقش بود.

خودشو روی اپن بالا کشید و بشقاب پن کیک رو وسط پاهاش گذاشت. با دست یه تیکه از اونو جدا کرد و توی دهنش گذاشت و همزمان از کنارش، کنترل رو برداشت و بااون تلویزیون رو روشن کرد و روی کانالی که داشت آهنگ پخش میکرد، متوقفش کرد. لبخند بزرگی روی صورتش نشست و دستاشو با ذوق بالا انداخت. اون عاشق این بود که صبحانشو همزمان با گوش دادن به آهنگ های موردعلاقش صرف کنه.

تیکه ی اخر از پن کیک اولشو توی دهنش گذاشت و بعد جف، در خونه رو باز کرد و داخل شد . لیام بهش نگاه کرد و زیرلبی سلام ارومی بهش گفت.

جف پدرخوندش بود. وقتی که لیام 7 سالش بود با کارن ، مادر لیام ، ازدواج کرده بود و متاسفانه اون ها نمیتونستن بچه دار بشن، با اینکه جف عاشقانه بچه هارو دوست داشت.

مادش کارن ، وقتی لیام فقط 13 سالش داشت بخاطر بیماریش از دنیا رفت . و الان لیام 18 سال داره و و ندت زمان زیادی از نبود مادرش میگذره. لیام باهاش کنار اومده بود بااینکه بعضی اوقات واقعا کمبود مادرش حس میشد.

جف آدم بدی نبود، ولی این به این معنی نیست که اون انسان خوبیه. همه چیز بستگی به مود و وضعیتش داره و وضعیتشه که تعیین میکنه که اون چه رفتاری با لیام داشته باشه.

اون بعضی اوقات سیگار میکشه، ولی بیشتر اوقات سعی میکنه که اینکارو جلوی لیام انجام نده. بعضی اوقات با تندی و سردی با لیام برخورد میکنه و بیشتر اوقات رو توی بیرون خونه میگذرونه.

لیام نمیدونه که اون دقیقا مشغول چه کاریه، ولی وقتی که اون یک شب یه بسته مواد رو کنارش دید، میتونست حدس بزنه که کار زیاد خوبی نیست .

با همه ی این ها، جف لیام رو دوست داشت. شاید بخش اعظمش بخاطر تشابه زیاد لیام به کارن باشه؛ دماغ نسبتا کوچیکش و چشمای شکلاتیش. جف عاشقانه کارن رو دوست داشت و لیام همیشه بخاطر این موضوع برای مادرش خوشحال بود.

Baby Boy [Ziam]Where stories live. Discover now