🍫Part4🐺

811 149 14
                                    

(Sehun pov)
من بغل دست کای نشسته بودم و بابا چانیول و عمو لی، روبه رومون نشسته بودن.
همین طوری داشتیم هم دیگه رو نگاه می کردیم که کای آخر به حرف اومد و گفت:

-می شه بدونم شما چرا یه گرگ قهوای هستین؟ دلیلش چیه؟ اگه یه آلفایی پس چرا بین انسانا زندگی می کردین؟ چرا سهون توی قلمروی انسان ها بوی یه انسان رو می ده و اینجا بوی یه گرگ رو میده؟!
چانیول: تو بگو چرا داشتی به پسره من دست درازی می کردی؟

کای: سهون جفته منه! قشنگ این رو حس می کنم و این رو می دونم که هیچ شکی توش نیست و من هر کاری که دلم بخواد می تونم با جفتم بکنم و این به هیچ کسی مربوط نمیشه!
چانیول رو کرد به سمت لى و گفت:
- الان يعني من برم با بکهیون سکس کنم سوهو و کریس هیچی نمی تونن بگن؟
کای: تو چه نسبتی با دایی من داری؟
+هن؟ بکهیون؟ پسر دوم کریس و سوهو و پدرخونده دی او؟

کای اخمی کرد و رو به سهون گفت:
- تو دقیقا این کوفت و زهرمارا رو از کجا می دونی؟!
-من بهش گفتم!
با صدای فرد دیگه ای همه نگاها به سمتش کشیده شدن، آره خودش بود، دی او.

روی مبل بغل دستم نشست و گفت:
-یکی بگه اینجا چه خبره؟ انگشت اشاره اش رو سمت چانیول گرفت و گفت:
-هی تو آقا دراز گوش گنده هه؛ دقیقا بگو چرا عکست توی اتاق آبای من هست و چرا تو یه گرگ قهوه ای هستی؟
چانیول:

-تو دیگه کی هستی؟! پسره چشم قورباغه ای!
دی او: مرتیکه دراز بی خاصیت گوش گنده!
لى: چانیول، دی او بس کنید! چانیول این دی اوعه، پسر بکهیون و خب دی او این بزمجه خرم چانیول و پدر سهونه و خب اینکه چرا عکس این بی ریخت تو اتاق بکهیونه و چرا یه گرگ قهوه ایه یه داستان طولانی داره.

دی او: می خوام بدونم.
چانیول: به درد سنت نمی خوره بچه جون!
دی او: جيغ من می خوام بدونم! همین که گفتم.
+وایسین ببینم بابا جان تو چه طوری گرگ شدی؟ لى: خوب سهون جونم به نظرت چرا من پونزده تا از خونه هاتون رو آتیش زدم؟

شونه ای بالا انداخت و ادامه داد:
-خب معلومه برای درست کردن این محلوله كوفتی، من یه محلولی درست کردم که اگر یه انسان اون رو بخوره تبدیل به یه گرگ میشه و خب اینکه تبدیل به چه نوع از گرگی بشه بستگی به خوده طرف داره. بابات تو تموم این سالا داشته برای همچین موقعیتی آماده می شده.

+چرا باید عکس بابای من تو اتاق بکهیون باشه؟! لى: سهونا تو هیچ وقت شده که درباره کسی که به دنیا اوردتت کنجکاو بشی؟!
شونه ای بالا انداختم و گفتم:
+خب آره اونم صد بار! ولی نه شما عمو و نه بابا زبون وا نمی کردید که چیزی بگید!

لى: خیلی خب سهون حالا می خوام بهت بگم. لبش رو با زبونش تر کرد و گفت:
-سهون ما گرگ ها جوری هستیم که هم با جنس مخالف و هم با جنس مذکورمون می تونیم جفت گیری کنیم. هر امگایی وقتی که به سن چهارده سالگی می رسه برای کنترل بعضی از قدرتای درونیش باید بره و پیش انسان ها زندگی کنه. خب بکهیون برادر منم وقتی که به سن چهارده سالگی رسید وارد قلمروی انسان ها شد اون باید تا پایان چهارده سالگیش و شروع پونزده سالگیش اونجا می موند. بکهیون چون که کریس بهش سخت گیری کرده بود مجبور شد برای اینکه خرجش رو تامین کنه کار کنه. اون تونست گارسون یه رستوران خوب و معروف بشه. یه شب که بکهیون باید مسئولیت اتاق مخصوص رو به عهده می گرفت خانواده چانیول وارد اون رستوران و همون اتاقی که بکهیون مسئولش بوده می شن. همراه چانیول خانواده دیگه ای هم بودن، اونا یه پسر داشتن که پسرشون اونشب پیش از حد مست می شه، پدر اون پسر به بکهیون دستور می ده که اون رو تا دستشویی همراهی کنه، چانیولم که می دونسته اون پسر، پسر عوضی ای هست به دنبال بکهیون و اون پسر میره، اونشب بکهیون توی دوره اش بوده، منظورم از دوره، دوره عادت ماهانه نیستا! امگاها یه دوره ده روزه دارن که در این دوره بوی خیلی خاصی ازشون منشا می گیره و هر کسی رو بهشون جذب می کنه، اونا تو این دوره پیش از حد شهوتی هستن و امگاهایی که دارای جفتن حداقل تو این دوره یه بار رابطه رو تجربه می کنن، اونا تو این دوره خیلی سکسی می شن و مقعدشون پیش از حد تنگ می شه و ترشح تولید می کنه و اگر تو این دوره اسپرمی واردشون بشه بی شک حامله میشن. اون پسر با بکهیون یه خورده ور می ره و باعث تحریک بکهیون می شه. وقتی که چانیول بکهیون رو می بینه اون پسر رو ازش جدا می کنه و بکهیون رو از رستوران بیرون می بره. بکهیون با حالی که داشته نمی تونسته راه بره، اونشب بوی خاص بکهیون و ویدیوی گی پورنی که چانیول دیده بوده همه دست به دست هم می دن تا چانیول بکهیون رو بکشه توی یه کوچه و بکهیون رو خلاص كنه نکه بکشتشا چیزه چیزش کنه.
+عمو خودم فهمیدم تو بقیش رو بگو!

My Chocolate Wolf🍫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora