"Taehyung"
گیج ب پیامی ک برام فرستاده بود نگاه کردم..
کیم سوکجین!!!! بلای اسمونی جدیدم.
اصلا نمیدونم چرا داره اینکارو با من میکنه.ی پلیس معمولا نباید باعث ارامش مردم کشورش بشه؟!
با صدای پیامک گوشیم از افکارم در اومدم
-ساعت 8 جلو کافه منتظر قهومم
-دیر کنی عصبی میشم..!
شروع کردم تایپ کردن
+این قبول نیست الان ساعت 7:30 دقیقس
-بهتره بجنبی چون الان ساعت7:38دقیقس
نگاهمو ب ساعت دادم با حرص نفسمو فوت کردم سری از جام بلند شدم.
با تمام سرعت دست و صورتمو شستم ی شلوار لی همراه تیشرت سفید با ی کت قهوه ای بلند تنم کردم تمام راه رو تا کافه دوییدم..
همونطور ک نفس نفس میزدم ی دستمو رو پهلوم ک بخاطره دوییدن درد میکرد گذاشتم.
جونده جلوی کافه وایساده بود تا دره کافه رو باز کنه.
نفس عمیقی کشیدم صاف وایسادم سمتش قدم برداشتم..
ته: سلام
ج:وات؟؟ اینجا چیکار میکنی؟ساعتو دیدی؟
تو نفس نفس زدنام سعی کردم حرف بزنم
ته:باید ی قهوه بگیرم
ج: اوه پسر بخاطره ی قهوه داری جون میدی؟
ب ساعت نگاه کردم
ته: هی عجله کن همین الانشم دیرم شده
ج: خیلی خب بابا
جونده دره کافه رو باز کرد . دوتایی وارد کافه شدیم، کمکش کردم تا زودتر کافه رو راه بندازه خودم رفتم پشت پیشخوان قهوه سازو روشن کردم.
خب چه طعمی میخواد؟ فاک!
گوشی رو در اوردم رفتم تو پیامکا
+چه نوع قهوه ای میخوری؟
بعد از یک مین صدای پیامک گوشیم بلند شد
-امریکانو
سرمو تکون دادم گوشیو کنار گذاشتم مشغول درست کردن قهوه شدم..
الان اگ این مرتیکه نبود میتونستم با خیال راحت تو جام غلت بزنم از خوابم لذت ببرم، چجوری از سرم بازش کنم؟
از بین این همه ادم چرا این باید گیره من بیوفته؟
کدوم پلیسی انقد گستاخو بیکاره ایشششش
قهوه رو تو ماگ ریختم پولشو حساب کردم از جونده خدافظی کردم جلو در کافه منتظرش موندم
ساعت 8:15 دقیقس..الان دیگ باید پیداش بشه
بعد از تحویل دادن قهوه میرم خوابگاه دوباره خودمو ب تختم میرسونم :)
ب دیوار تکیه دادمو پاهامو باهم جفت کردم، پس چرا نمیاد؟
ده مینه ک منتظرشم..
موبایلمو در اوردم رو شمارش کلیک کردم..بعد چند تا بوق جواب داد
جین:بله؟
ته: کجایی؟؟؟
جین:چی؟؟ ب عنوان زیر دست حق همچین سوالی رو نداری!
ته: من بیشتر از ده دقیقس ک منتظرتم!
جین: ی کاری پیش اومده..ادرس برات میفرستم برو خونم قهومو بزار اونجا
ته:چی؟؟؟ مگ من علاااافم
جین: نه تو زیر دست منی باید ب حرف رئیست گوش بدی
ته:قراره بیگاری بکشی؟
جین:هوم شک نکن..منتظرم بمون تو خونه
خواستم چیزی بگم ک گوشیو روم قطع کرد کلمه رو تو دهنه منم خفه کرد..همون لحظه آدرس خونشو با پسوورد درو برام پیامک کرد نفسمو بیرون دادم
واقعا قابل تحمل نیست..چجوری انقد تو مخه؟؟؟؟
هووووف..
سواره تاکسی شدمو آدرسو بهش گفتم سمته خونه جین راه افتادم.
بعد 45مین تاکسی جلو خونه جین ایستاد. کرایشو حساب کردم پیاده شدم..با دقت ب خونه شیک و بزرگش نگاه کردم
YOU ARE READING
ɪɴ ᴛʜᴇ ᴘᴀꜱᴛ☠🥀
Fanfictionᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴊɪɴᴛᴀᴇ , ʏᴏᴏɴᴍɪɴ,ɴᴀᴍᴊɪɴ . . ɢᴇɴʀᴇ: ꜱᴍᴜᴛ , ʀᴏᴍᴀɴᴄ , ᴛᴀᴊᴀᴠᴏᴢ, ꜱᴀᴅ . . وضعیت آپ: نامعلوم . ..من دیگ شاد نیستم ، دیگ شاد زندگی نمیکنم ، فقط زندگی میکنم تا تمومش کنم .. اره از تهیونگ و زندگی 9 سال پیش دیگ اثری نیست . نزاشتن ازش اثری بمونه ...