(فلش بک _شب قبل)
بعد از بوسیدن پلکهای بستهش کتش رو از روی تخت برداشت و به آرومی از اتاق خارج شد. از پلههای نسبتا زیاد خونه پایین اومد و در حین اینکه تلفنش رو از جیبِ داخل کت بیرون میآورد، روی مبلهای سلطنتی کرم رنگ نشست، دستی به موهای بهم ریختهش کشید و با نامجون تماس گرفت.
" الو؟"با شنیده شدن صدای خستهی نامجون از پشت خط، کمی جلو اومد و صافتر نشست.
"چیشد؟ کاری که میخواستم رو انجام دادی؟"" ته میدونی که هر چقدر هم قوی باشی بازم نمیتونی بلایی سر کای بیاری، جدا از قدرت و پشتوانههایی که داره شریکته و مطمئناً اگه بکشیمش اتفاق خوبی نمیافته وگرنه خودت میدونی یه لحظه هم برای انجام اینکار تردید نمیکردم!"
آه کلافهای کشید و به پشتی مبل تکیه داد، خودش همهی اینها رو میدونست ولی باز هم نمیتونست به همین راحتی ازش بگذره.
"باشه...'چند لحظه مکث کرد و ادامه داد' چیکار تونستی بکنی؟"نامجون بعد از چند ساعت لبخندی زد و نگاهی به دستهای زخمیش انداخت.
"مبارزا تا حدی که جونی براش نمونده بود کتکش زدن ولی به نظرم براش کم بود و الان هم تو زیرزمین پیش فاستر بستمش، اگه دو روز بعد زنده مونده بود میندازمش بیرون شهر "با حرص زمزمه کرد' مرتیکهی عوضی!' و نفس عمیقی کشید" بعد هم پرونده ی چندتا از خلافهاش رو رو میکنم، نمیشه بندازیمش زندان چون به هر طریقی درمیاد ازش ولی اینجوری خسارت سنگینی بهشون وارد میشه و باید چند میلیون دلار جریمه بدن، شاید نصف ثروتی که الان داره..."زیاد پیش نمیاومد که هیونگش به کسی فحش بده ولی حالا که این کلمات رو به زبون میآورد، معلوم بود که چقدر عصبانیه. ناخودآگاه با شنیدن اسم 'فاستر' سگ شکاری که گاهی حتی به خودشون هم حمله میکرد، گوشهی لبهاش بالا رفت، کای نمیتونست زیاد دووم بیاره.
"مرسی هیونگ، شبت بخیر!""تشکر لازم نیست ته، کاری که باید رو انجام دادم."
گوشی رو روی میز گذاشت، دو دکمهی بالای پیرهن رو باز کرد و به سمت آشپزخونه رفت تا برای خودش قهوه درست کنه؛ خیلی خسته بود ولی باید بیدار میموند تا کارهاش رو انجام بده و فردا مجبور به ترک کردن جفتش نباشه.
قهوهی آماده شدهش رو از روی کانتر برداشت و وارد اتاق کارش که تو همون طبقه قرار داشت، شد. در حین اینکه ایمیلها و برنامهی جلسات فرداش رو چک میکرد، قهوهی تلخ شدهش رو هم جرعه جرعه مینوشید؛ فنجون رو بعد از خالی شدن روی میز گذاشت و حالا که احساس خوابآلودگی نمیکرد مشغول انجام کارهاش شد.

أنت تقرأ
𝑫𝑨𝑰𝑺𝑰𝑬𝑺 || 𝕍𝕂
مستذئبتوجه: فعلا متوقف شده!! ⛓این فیک همان "my beautiful" سابق است!!! کاپل: ویکوک، یونمین، نامجین ژانر: امگاورس، رومنس، فلاف، لیتل انگست خلاصهꜜ ⟮ از چندین هزار سال پیش در افسانه ها از پسری یاد شده که با متولد شدنش در قالبی بر ضد ماهیتش همه چیز رو عوض می...