پایان خوش

3.8K 398 76
                                    

اینقدر تو اون چند ساعت با جونگ کوک

خندیده بودن که جیمین هزاران بار از خنده گریش

گرفته بود داشت روی کابینت رو با دستمال تمیز میکرد

بلاخره یه نفر باید ابمیوه های ریخته شده روی میز رو

تمیز میکرد بوسه فرانسویشون همه جارو به فاک دادع

بود

فلش بک : کوک میشه بهم ابمیوه رو بدی

: اره عزیزم

قلپی از ابمیوه خورد و به سمت جیمین رفت

محکم لباش رو لبای جیمین کوبید و باسنش رو تو

دستاش فشار داد باعث شد جیمین آهی بکشه و دهنش

باز شه کوک به تندی ابمیوه رو به دهن جیمین انتقال

داد و پشت بندش زبونشو وارد دهنش کرد میخواست

سانت به سانت دهن جیمین رو با زبونش تست کنه

دهنش مزه عسل میداد و کوک نمیتونست تحمل کنه

روی کابینت خمش کرد و بوسرو ادامه داد نمیتونست

از لب های جیمین جدا شه ینی بازم باید از کارای

دیشب انجام میدادن

نمیخواست کمر جیمین رو نصف کنه اما شهوت همین

الان هم چشم های خودش و جیمین رو در بر گرفته بود

خواست جیمین برگردونه که تلفنش زنگ زد و اسم شوگا

روی صفحه ظاهر شد کوک اخمی کرد و ازش جدا شد

: بله یونگی شی

: سلام جیمین شی ما مکانی رو که برادرتون به قتل

رسیده پیدا کردیم میخواستم ببینم میتونید بیاید اینجا

پایان فلش بک

جیمینم آماده شدم بریم ؟

: اره کوک بریم

توی آسانسور جیمین اصلا حس خوبی نداشت و لرزش

دستاش اینو به کوک نشون میداد

دستای جیمین گرفت و بوسه ای روشون زد

: بیبی من نگرانه ؟

: اره کوک استرس دارم

: نگران نباش پیدا میکنیم کی اینکارو کرده

به سمت آدرسی که یونگی به گوشی جیمین اس ام اس

کرده بود رفتن با یه ساختمون سوخته مواجه شدن

یونگی به سمت جیمین رفت و پشت بندش تهیونگ

با یه یونیفورم پلیس به سمتشون اومد

کوک پوزخندی زد تهیونگ خدای هوش بود مو لای درز

کاراش نمیرفت تهیونگ با دیدن پوزخند کوک متقابلا

چشمکی زد

: افسر یونگی چیشده پس ؟!

: جیمین شی همه چی سوخته منتها گاوصندوق

جنسش خوب بوده و آتیش نابودش نکرده ما بازش

کردیم انگار که اینجا یه مرکز سکس بوده و تو قرار دادها

همگی رضایت دادن که هر بلایی سرشون بیاد موافقت

میکنن و یه نامه برا شما گذاشتن که دنبالشون نگردین

چون ازتون متنفره

جیمین چشماش پر آب شده بود و بغض داشت خفش

میکرد برادرش هم مثل نا مادرش بی محبت و بی عاطفه

بوده یونگی جیمین رو به سمت آمبولانس برد تا بهش

چیز شیرینی بده و کوک هم به طرف تهیونگ رفت

: کارت عالی بود افسر کیم 🌝

: ممنونم آقای جعون

: حالا خدایی تهیونگ قضیه نامه واقعیه یا کار خودته ؟؟

: واقعیه برادرش دنبال پول جیمین بوده میخواسته با

کار توی اینجا یه سند بگیره تا باهاش بتونه شکایت کنه

و از جیمین پول بگیره بهتر که مرد

کوک به آرومی پشت تهیونگ زد

: بهت افتخار میکنم ۶۰ ملیون وون فردا تو حسابته

: وضیفمه آقای جعون ممنون 😅😎

به سمت جیمین رفت و به آرومی بغلش کرد خیلی

خوشحال بود که تونسته همه چیرو خوب پیش ببره

به هر حال اون جعون بود هیچ چیز برای اون بد پیش

نمیرفت دست جیمین گرفت و به سمت ماشینش

رفت اون از این به بعد زندگی آرومی رو با جیمین شروع

میکرد خلاف رو کنار میزاشت و بیبیش رو خوشحال

میکرد 🌝💜

پایان

_____________________________

خلاصه که این مینی فیکم تموم شد

ولی داستان من و شما تموم نشده

میخوام بعد از دو هفته یه فیک ریل لایف کوکمین شروع

کنم تمام اتافاقاتی که بینشون میفته رو دقیق شرح بدم

بر طبق واقعیت از زمان ‌دبیوت نظرتون چیه ؟!

Yayımlanan bölümlerin sonuna geldiniz.

⏰ Son güncelleme: Nov 04, 2020 ⏰

Yeni bölümlerden haberdar olmak için bu hikayeyi Kütüphanenize ekleyin!

Nasty room 😈 🥵 #کوکمین Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin