خوشگلای من با ووت دادنتون مارو خوشحال کنین😍❤
~~~~~~~
تاحالا توی موقعیتی بودین که ندونین باید برین جلو یا برین عقب؟یا مثلا اگه بخواین برین چپ یه سگ دیوونه وایساده باشه
اگه بخواین برین راست یه آدم مرده اونجا باشه...
این وضعیت منه الان که این پسر این باکس قرمزو داد بهم...
مرد روبروم بهم خندید
صورت و قیافش به نطر بد نمیاد...یه جورایی خوش قیافه اس!!
ولی از حالتش فهمیدم که اون گِیه و حالا هم که اومده تا به من اعتراف کنه!!
اون با صورت مردونه اش اما قلب دخترونه اش بهم کلمات شیرین گفت.
منم مثل یه بچه ی با ادب نتونستم نه بگم و هدیه اش رو قبول کردم..
-چه اهمیتی داره...تاین تیپاکورن دانشجوی سال اول حقوق...من تورو خیلی دوست دااارم ^^
-امممم
به سمت دوستام برگشتم تا یه کمکی ازشون بگیرم ولی اون سه تا احمق...وانمود کردن مثلا تک تکشون دارن با یکی حرف میزنن...چیششش
-امم خب ببین
-خب چی تاین تیپاکورن از دانشکده حقوق؟
هوووی...اسم من که دیوار بزرگ چین نیست که انقدر کامل توصیفش میکنی اَهههه
-من پسرارو دوست ندارم...از دخترا خوشم میاد..
سریع صدامو بالابردم
-عیبی نداره...همه چیز میتونه تغییر کنه
خیلی محکم جوابمو داد
-ولی خب من همین الانش یکی رو دارم
-کی؟
-دلیل نداره به تو بگم که !!!!
خب البته جمله ای که گفتم واسه این بود که اصن نمیدونم اسم کی رو باید بگم '-'
تازه باهاشونم اوکی نکردم که بخوام از اسمشون استفاده کنم
اگه صاحب این کیک بخواد بخوابونه تو دهن صحب اون اسم من چه غلطی بکنم؟
نگاهمو به کنار ساختمون کشوندم و اونجا گروه پسرای تشویق کننده رو دیدم که با ذوق داشتن مارو نگاه میکردن...نمیدونم اینا کی درگیر شدن این وسط هووف
-برام مهم نیست کیو دوست داری...من هنوزم میتونم باهاشون رقابت کنم
بعدم با همون اعتماد به نفسش زد زیر گریه :/
سعی کردم جوابشو ندمو قیافمو آروم نشون بدم...
-من حتی یه دوست پسر داشتم که دخترش ستاره ی دانشکده ی پزشکی بود...ولی من اونو از دختره دزدیدم...میبینی؟ من خیلی عالی ام ^-^
YOU ARE READING
👬🏻2GETHER PERSIAN NOVEL👬🏻
Fanfictionترجمه فارسی رمانه یکی از بهترین سریالای بی ال . . 2Gether 😍 | توگدر *تشویق حضار* خلاصه که اولین کار ماست راضی باشین ازمون ووت یادتون نره خوشگلا🥳