👬🏻پارت چهارم👬🏻

305 82 3
                                    

رفت...همینجوری ولم کرد وسط این همه طرفدار...

-جییییییییییغ

عوضی اینجوری بهم بی احترامی نکن....سَلَواددددد

*اسمایی که تاین فقط میده به این بدبخت😂*

سَرَلِئو...سلواد...سرلئوووووو....!!!!!

وارد خوابگاهم شدم و با عصبانیت اسمشو مورد عنایت قرار دادم....

برای یک ثانیه احساس کردم انگار یه نفر تف کرد تو صورتم و بی اهمیت رد شده...

ول کردن یه آدم باحالی مثل من شبیه اینکه واسه یه مدت طولانی توی معبد وایسی...

دوستام به راحتی میخندیدن و شونه ام رو با گفتن اشکال نداره فشار میدادن...

انگار شکوندن شاخ این بوفالو خیلی سخته...

احساس میکنم در مقایسه با گرین...بدست آوردن سروات سخت تر از دور کردن گرینه...

چند دقیقه پیش طرفدارای سروات توی گروه زنای سروات منطقه عملیاتیشونو مشخص کرده بودن...

این یه گروه خصوصی بود که اعضاش بدون اینکه سروات چیزی بدونه عکساش و اطلاعاتش رو مبادله میکردن...

واقعیتش...به نظرم اینا یه گروه آدم فضایی بودن...معلومه مال این جهان نیستن...

مدت زمان زیادی طول کشید تا اسمشو توی گوگل سرچ کنم ولی اطلاعات زیادی ازش نبود...

فقط اینکه جزو علوم سیاسیه و توی مسابقات گیتار رتبه اورده و جزو گروه موتور صیام بوده...

خداروشکر اُهم منو توی این گروه ادد کرد و از اینجا میتونم اطلاعات کافی در موردش بگیرم...مثل اینکه برنامه های کلاساش...آدرس..سرگرمی هاش و حتی کسایی که عاشقشن...

من از کاری که اینا میکنن میترسم...چون این واقعا کار یه استاکره *کسی که بقیه رو تعقیب میکنه تا اطلاعاتشونو بدست بیاره*

هوف...خیلی وقته ساکت نشستم اینجا...

حتی از دخترایی که برای دوستی پیام میفرستن هم خسته شدم...حوصلم سر رفته...اونا هیچ کدومشون چشم نواز نیستن برای اینکه دوست دخترم باشن تا باهاشون گرین رو خر کنم...

راستش رو بخواید...من حتی با دیدن اسم فیسبوکش یاد قیافه اش میوفتم...برای همین تا الان درخواست دوستیش رو قبول نکردم...پییف..

نارا تاناتیپ:

"تاین...حتی با اینکه یه دانشجوی سال اولم...ولی بین دخترا خیلی معروفم"

تاین:

"خب؟"

نارا تاناتیپ:

"تو دخترا رو دوست داری یا پسرا؟"

این دیگه چه کوفیتیه ازم پرسید

تاین:

"معلومه که دخترا"

👬🏻2GETHER PERSIAN NOVEL👬🏻Where stories live. Discover now