+ جذر ۶۲۵ به علاوه ۲۴۳ چند میشه بیون؟
- جذر چیه؟!کل کلاس از خنده ترکید و استاد پارک اخم کرد.
- ببخشید استاد، حواسم پرت شد.
+ حواست پرت نشد بیون، پرت بود!
- خب شما خیلی جذابید استاد. تا وقتی رگای دستتون برجستن، من نمیتونم به چیزی که روی تخته مینویسید توجه کنم.بقیه دانش اموزا روی هوا بودن و اشکِ گوشه چشمشون که از شدت خنده جمع شده بود رو پاک میکردن.
+ مراقب حرفات باش بیون! با فرمول فیثاغورس بهم بگو مساحت این ضلع مثلث چقدره.
- من نمیدونم فرمول فیثاغورس چیه و دلمم نمیخواد بدونم. اما دلم میخواد فرمول بدست اوردن قلب شمارو بدونم، استاد پارک. حتی حاضرم کشفش کنم.
+ برو بیرون.
- استاد پارک...
+ گفتم برو بیرون پار... بیون بکهیون!بکهیون نیشخندی زد و از کلاس خارج شد. زنگ تعطیلی مدرسه خورد و استاد پارکی که کراش تقریبا همه دانش اموزا بود، با جذبه از مدرسه خارج شد و دخترا براش جیغ میزدن. به طرف بنزِ کولش رفت و سوار شد. کمربندش رو بست و استارت زد. از آینه ماشین نگاهی به صندلی عقب انداخت:
+ امروز بیبی بدی بودی پارک بکهیون! میریم خونه و با روشهای مخصوص خودم بهت ریاضی رو یاد میدم، جوری که اعدادو فریاد بزنی!
YOU ARE READING
Shots
Fanfictionاین بوک شامل شاتهاییه که بصورت رندوم مینویسم. کاپلها و ژانراش متفاوتن و امیدوارم دوسش داشته باشید. ووت و کامنت فراموش نشه و انرژیاتونو از من دریغ نکنید.💕 ممنونم، سئوهو.