بکهیون بخاطر اینکه دوست دختر بی لیاقتش ترکش کرده به بار میره و اندازه جهنم مست میکنه. کنترلی روی رفتارش نداره و تا جایی که یادش میاد توی بار مرد قد کوتاهی که وضعیتش بدتر از خودش بوده بدنش رو به دیوار میچسبونه و تلاش میکنه که ببوستش. بکهیون اصلا نمیخواد دست مالی بشه و سعی میکنه خودش رو ازاد کنه. همه چیز با پیچیدن فریاد بلند و بمی تموم میشه و بکهیون از هوش میره.
+آه فاک~ اینجا کدوم خراب شده ایه؟
چشمهای پف کردش رو باز و خودش رو توی اتاق نامعلومی پیدا میکنه.
+یعنی دیشب با اون خپلِ بوگندو خوابیدم؟
ضربه ای به سرش میزنه. ملافه رو از روی خودش کنار میزنه و میبینه که لباسی نداره! چه عالی!!! جینش رو که خیلی مرتب تا شده بود رو برمیداره. بلند میشه و دردی رو توی باسنش حس نمیکنه پس حسابی شانس اورده! لباسی که مال خودش نیست رو میپوشه و از اتاق بیرون میزنه.
پسر قد بلندی توی اشپزخونه وول میخوره و مشخصه که اصلا نمیدونه داره چیکار میکنه.+هی...
تخم مرغی که توی دستای بزرگ پسره، بر اثر فشار انگشتاش شکسته میشه و روی میز میریزه.-من...من...من ببخشید من یعنی من...
+کامان اروم باش، چرا گند زدی؟
-من ندزدیدمت فقط خیلی مست بودی و از دست اون یارو نجاتت دادم و اوردمت اینجا...
+اوکیه ممنونم، مگه گفتم تو منو دزدیدی؟ داری چیکار میکنی؟
-یکم صبحونه درست میکنم، آم... لباس خودتو انداختم تو ماشین چون کثیف بود.
+ساری پس من پیراهن تو رو پوشیدم.
-عیبی نداره، به تو بیشتر میاد...گونه های پسر بلندتر مثل توت فرنگیای روی میز قرمز میشن و بکهیون یه تای ابروشو بالا میندازه.
+کمک میخوای؟
-آم... نه خودم بلدم، ولی میتونی اینجا بشینی تا یه لیوان شیرعسل بهت بدم. دوست داری؟
+اره فکر کنم برای بعد از مستی خوب باشه.پسر بلندتر میخنده و دستاشو توی هوا تکون میده. یکی از صندلی هارو عقب میکشه تا بکهیون بشینه و لیوان شیر عسل رو حاضر میکنه. بکهیون میبینه که چطوری داره گند میزنه. تخم مرغارو با انگشت فشار میده تا بشکنن، همه جارو آردی کرده و توت فرنگیا نامنظم خورد شدن. محتویات ظرف رو برعکس هم میزنه و تا نوک دماغش آغشته به نوتلاست.
+اسمت چیه؟!
لبخند پهن و دندون نمایی میزنه:
-اسمم چانیوله، فامیلیمم پارکه یعنی پارک چانیول. ۲۴ سالمه و یه خواهر دارم. عاشق گل افتاب گردونم و هر روز صبح ۲ ساعت به گلدونام رسیدگی میکنم. پاپیهارو دوست دارم. بین نوشیدنیا عاشق کولام و گیتار میزنم. آم فکر کنم عاشق تیم منچستر یونایتدم و میوه مورد علاقم توت فرنگیه. رنگ صورتی رو خیلی دوست دارم و بیشتر وقتم رو توی کتابخونه میگذرونم. آم راستی بخاطر اینکه تو هم شبیه پاپی ها هستی دیشب نظرمو جلب کردی و میخ...یهویی دستشو جلوی دهانش میذاره و با چشمهای درشتش از بالای انگشتای بزرگش نگاهش میکنه. صورت بکهیون عادیه و مقدار عسل بیشتری رو داخل شیرش حل میکنه.
+من فقط اسمتو پرسیدم چان.
-آم... من فقط یکم هیجان زده شدم.
+خیلی سوییتی بیبی.
-چی؟ نه من کجا سوییتم من خیلی قد بلندم! نزدیک ۱۹۰ سانتی متر قدمه!
+ربطی نداره چان، تو از من خوشت میاد؟کاسه محتوی مایع پنکیک از دست چانیول رها میشه و همش داخل ماهیتابه میریزه.
روغن داغ روی دستش میپاشه و صورتش جمع میشه. بکهیون فورا بلند میشه. با اخم شعله گاز رو خاموش میکنه و نگاهی به دست چانیول میندازه. قسمت سوخته شده انگشت اشاره چانیول رو میگیره و وارد دهانش میکنه. اینجوری دردش تسکین پیدا میکنه مگه نه؟!
قلب چانیول توی باکسرش میزنه.
انگشت چانیول رو فوت میکنه و خیلی جدی میپرسه:+جوابمو ندادی، ازم خوشت میاد؟
-من؟؟؟؟ اوه خب معلومه که ن...
+اخه من از تو خوشم میاد!
YOU ARE READING
Shots
Fanfictionاین بوک شامل شاتهاییه که بصورت رندوم مینویسم. کاپلها و ژانراش متفاوتن و امیدوارم دوسش داشته باشید. ووت و کامنت فراموش نشه و انرژیاتونو از من دریغ نکنید.💕 ممنونم، سئوهو.