رول نقره ای و براق علف رو دود میکرد و با لبخند مرموزی به مرد مقابلش چشم دوخته بود.
+ خوبه کیم کای؟
رئیسش پوزخندی زد و نگاه خیسی بهش انداخت:
- تمیز و بدون یه قطره خون، همون چیزی که میخواستم!
+ دستمزدمو بده کیم باید برم. قربانیای زیادی منتظرن.
- اگه کمتر از توافقمون باشه چی؟
+ دیگه نمیتونی نفس بکشی؟
- هیچ میدونی داری کی رو تهدید میکنی؟ کی از عصبانی شدن یه پرنسس با بوت بلوری میترسه؟!
کیم کای موقع زدن این حرفها از درون میلرزید و میدونست که نباید اون شیر کوچک رو تحریک کنه چون بعید نبود که دندونهای نیشش گردنش رو ندرن. اما نمیتونست! نمیتونست سر به سر یکی از بزرگترین کیلرای آسیای شرقی با اسم مخفف دی او نذاره! اون مرد همیشه بوی خون میداد، ابروی سمت راستش با جای زخم عمیقی به دو نیم تقسیم شده بود و خط باریکِ روی سرتاسر گردنش نشون میداد که احتمالا اوایل کارش یه نفر میخواسته گردنش رو ببره و خب با انتظاری که از دی او میرفت احتمالا اون شخص الان درحال سوختن توی آتیش جهنم بود!
از روی صندلی مقابل کیم کای بلند شد، به طرف میزش رفت و رول علفش رو با پشت دست برنزه اون مرد خاموش کرد. دست کای سوخت اما آثار خاصی توی چهرش مشاهده نشد. میدونست که اگه ازش بترسه، چشمهاش رو ازش بگیره یا بلرزه کارش تمومه!
+ میخوای نشونت بدم اگه حقمو ندی چی میشه؟
- خیلی زود جوش نمیاری؟
+ من کلا برای چیزی عصبانی نمیشم کیم، فقط دخلشو میارم. الانم داری وقتمو با اون پوزخند مسخرت میگیری. صبر منو نسنج، عواقب خوبی نداره.
- طبق توافق دستمزدتو واریز میکنم، برای شکار بعدی آماده ای؟
+ لیست قبلی هنوز تموم نشده.
- هی مرد داری چیکار میکنی؟! خیلی طولش میدی دی او!
کیلر یقه لباس مشکی رنگش رو گرفت و از روی صندلی بلندش کرد. با صورت خنثی رو به روی چهره رنگ پریده کیم غرید:
+ دهنتو ببند! اون لیستایی که درست میکنی آدمای معمولی نیستن و تو هم اینو خوب میدونی! پس دهنتو ببند تا اون سینه برنزه و خوشگلتو با نوک خنجر و فیلتر سیگارم به فاک ندادم!
- از این فاصله خیلی جذاب تری...
+ خیلی احمقی که با یه کیلر وقتی اسلحش پشت کمرشه لاس میزنی!
- تا حالا کسی جرات نکرده بود که اینطوری یقه مو بگیره و باهام حرف بزنه.
+ همینطور تا حالا کسی جرات نکرده بود که باهام لاس بزنه! میدونی اخرین نفری که سعی کرد بدنمو دید بزنه الان کور شده؟
- خودم اینارو میدونم، پروندت زیر دستمه.
+ با این حال هنوزم میخوای ادامه بدی؟
کیم کای دستی رو که یه نقطه از پشتش با فیلتر سیگار سوخته رو بالا اورد، انگشت شصتش رو وارد دهان مرد مقابلش کرد و خیسی رو به تَرَک لبهاش رسوند:
- بوسیدن لبای برجسته و خشک شدت به از دست دادن جونم می ارزه؟
تنها حادثه ای که چند لحظه بعد اتفاق افتاد، کشیده شدن یقه پیراهن کای و گیر افتادن لبهاش بین تله ای بود که دی او براش پهن کرده.
همونقدر خطرناک، همونقدر تیز و همونقدر جذاب!
ووت و کامنت فرامونش نشه گایز.💗
YOU ARE READING
Shots
Fanfictionاین بوک شامل شاتهاییه که بصورت رندوم مینویسم. کاپلها و ژانراش متفاوتن و امیدوارم دوسش داشته باشید. ووت و کامنت فراموش نشه و انرژیاتونو از من دریغ نکنید.💕 ممنونم، سئوهو.