+از کجا میدونی الان کریس صدامون رو نمیشنوه؟
جونگین که ازدقت کیونگسو متعجب شده بود ابروهاش رو بالا انداخت و با فراموش کردن این که با چه کسی در حال حرف زدنه به شوخی گفت.
_من به تو اعتماد کامل دارم پسر. تو من رو توی دردسر نمیندازی.کیونگسو از پشت خودش رو روی تخت انداخت و با کلافگی پلکهاش رو روی هم فشار داد. از لحن جونگین عصبانی بود و به همین دلیل بدون هیچ فکری کلمات توی ذهنش رو به زبون آورد.
+باهمه از این شوخیهای مسخره میکنی؟ منظورم اینه که ممکنه بدون اطلاع من روی این موبایل هم شنود گذاشته باشن.جونگین لبخندش رو جمع کرد و جدیتر گفت.
_ما گوشیت رو هک کردیم و اگه اون بخواد همچین کاری هم انجام بده نمیتونه. بیشتر از این وقتم رو تلف نمیکنم. فردا میبینمت.بلافاصله بعد ازگفتن اون جمله موبایلش روقطع کرد وانگشتاش رو سرزنشوار روی پیشونیش کشید. وقتی که تازه وارد این شغل و همکاری با کریس شده بود مثل همین الان کنترل کلماتی که به زبون میاورد رو از دست میداد و خیلی راحت با زیر دستاش صحبت میکرد و این باعث میشد اونا هم مثل کیونگسو حرفایی بزنن که در جایگاهشون نیست.
چشماش دوباره مانیتور لپتاپ رو مورد هدف قرار دادن. کیونگسوی خسته در حالی که خیالش از بابت کار کریس راحت شده بود به زیر پتوش خزیده و احتمال میرفت خیلی زود قراره به خواب بره.
جونگین با کنجکاوی به سمت خاطرات کیونگسو رفت و در قسمت جستجو کلمهی "گی" رو سرچ کرد.
سه صفحهی یادداشت بالا اومدن و جونگین با ذوقی که این اواخر به راحتی ازش دیده نمیشد، روی اولین خاطره کلیک کرد و مشغول خوندن نوشتههای اون پسر شد.***
نور مستقیما به چشماش برخورد میکرد و باعث میشد با کلافگی دستش رو سایهبان صورتش کنه.
از خستگی زیاد حتی توان بلند شدن و کشیدن پردهی اتاقش رو هم نداشت. جملهی کریس مدام توی سرش تکرار میشد و بیهدف با ذهنی مشغول به لپتاپ و کارهای روزمرهی کیونگسو نگاه میکرد. کریس گفته بود که یه جاسوس اطلاعات کیونگسو رو بهش داده و یادآوری این حرف، جونگین رو از نصف شب تا صبح بیدار نگه داشته بود. نمیدونست چه جوری باید اون فرد رو پیدا کنه و همین باعث میشد بیشتر از این که به دنبال راه حلی براش باشه ازش فرار کنه.
کیونگسو با برداشتن حولهای آبی رنگ و یه دست لباس تمیز از کشوی مرتب اتاقش به سمت حموم قدم برداشت.
_چی شده؟سهون در حالی که نفس نفس میزد و درآستانهی در ایستاده بود با هول به جونگین نگاه کرد و دوباره سوالش رو پرسید.
جونگین با بیتفاوتی سرش رو تکون داد و چونهاش رو به سمت پنجرهی اتاقش نشونه گرفت.
+پردهها رو بکش.پسر جوونتر با تعجب و عصبانیت چند قدمی به سمت جونگین برداشت و لگد آرومی به تخت چوبی وسط اتاق زد.
_هی فقط به خاطر این بهم پیام دادی که فورا بیام توی اتاقت؟ فقط چون حال نداری از روی تختت بلند بشی؟
ESTÁS LEYENDO
scenario of a photo
De Todoکاپل اصلی: کایسو ژانر: رمنس، درام، هیجانی نویسنده: @Souhaitt00 (آرزو) خلاصه: کیونگسو، پسری که قبلا پاپارازی بوده و الان عکاس کیم جونگین مدل معروف کره است. کیونگ اتفاقی یه روز صدای مکالمهی جونگین رو میشنوه و میفهمه که جونگین توی کار قاچاق اسلحه است...