17

954 149 141
                                    

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه😍
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

یادآوری:

نامجون: منو یونگی میریم سراغ الماس . شماهم میرید سمت جانگ کوک. هیچ کار احمقانه ای نمیکنید تا بهتون بگیم. ممکنه صداهایی بشنوید که خوشتون نیاد و بخواین نجاتش بدین ولی یادتون نره چندتا زخم بهتر از مردنمونه. اگه قبل از دست یابی به الماس برید تو اتاق هیچ کدوممون نمیتونیم از این خونه بیرون بریم و هوسوک هم با شکنجه جون میده پس لطفا احمق نباشید!

سه نفری پشت در اتاقی که جانگ کوک داخلش بود ایستاده بودیم.
صدای شلاق و صدای فریادهاش دیوونم میکرد.
کنار دیوار سر خوردم و زانوهامو تو بقلم گرفتم.
چند لحظه سکوت شد و بعد التماس های کوک شدت گرفت. صداش گرفته بود و التماس میکرد که تموم بشه.

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
Taehyung's POV

فقط چند ثانیه گذشت که خودم رو وسط اتاق پیداکردم درحالیکه فریاد میکشیدم: عوضی مگه نمیفهمی میگه تمومش کن؟

نگاهم به کوک رفت. کوکِ عزیزم غرق در خون خودش بود و بدنش پر از رد شلاق بود. کوکی با التماس نگاهم کرد و بعد سرش رو پایین تر برد و اشک ریخت.

زن: نمیدونستم امشب قرار دوتا بیبی ازم پذیرایی کنن.

-خفه شو عوضی

زن خنجر کوچیکی که احتمالا ازش برای آسیب زدن به کوک استفاده کرده بود رو برداشت و سمتم اومد.

زن: میدونی میتونم همین الان آژیر خطر رو فعال کنم؟ ولی کی دلش میاد از تو بگذره؟ خدای من صورتت انقدر زیباست که دلم میخواد همین الان نابودش کنم. و در کل وقتی یه بچه میاد برای نجات مطمئناً همتون یه مشت بچه این. بهم بگو چند نفرید؟ ترتیب همتونو امشب بدم یا کم کم ازتون لذت ببرم؟

صدای خنده ی وحشتناکش اتاق رو پر کرد.

زن: بیا اینجا کوچولو . بیا بیبی . بیا و جلوم زانو بزنو بهم التماس کن آروم تر تنبیهت کنم.

دستم رو سمت جیب کوچیک شلوارم بردم و شوریکن رو لمس کردم. باورم نمیشه واقعا به دردم خوردن.

-باور کن هیچ علاقه ای به بیبی بوی بودن برای تو ندارم ولی اگه بخوای میتونیم جاهامونو عوض کنیم. تو جلوم زانو بزن و التماسم کن نکشمت.

دوباره بلند خندید و با شک گفت: تو منو بکشی؟ وای بهترین جوکی بود که شنیدم.

خندش رو تموم کرد و گفت: یا جلوم زانو بزن و درخواست بخشش کن یا دوست کوچولوت با زندگیش خاحافظی میکنی. چون اون به اندازه تو جرات مقابله رو نداره

تهیونگا تو میتونی.
اون بی گناه نیست پس نباید عذاب وجدان بگیری فقط تمومش کن.
شوریکن رو از جیبم بیرون کشیدم و طبق اموزشات کمی به داخل خمش کردم و با قدرت پرتش کردم.
لعنت تهیونگ تو اون کلاس لعنتی چیکار میکردی؟
اولین ضربه به کتفش خرد و دومی جایی روی شکمش.

SEVENWhere stories live. Discover now