"ووت و کامنت فراموش نشود"
( اونایی که گفتید زمان حال ،بفرمایید 😂✌)
زمان حال
Yoongi's P.O.V
باریکه ی نوری که روی صورتم افتاده بود باعث شد نزاره بیشتر بخوابم.
زیرلب فحشی دادم و پاهام رو روی سنگ های سرد اتاق گذاشتم و خودم رو به حمام رسوندم.
همه روزهام یه جور شده بودن
زندگی کسیکه هرروزش پر از هیجان و ترس بود الان تبدیل به یه روتین ساده شده بود.
باید زودتر تمومش میکردم
باید خاتمه میدادم به نفس هایی که هوارو مسموم میکرد
قهوه ساز رو روشن کردم.
شاید قهوه ی تلخ یه کلیشه ی مسخره باشه
ولی زندگی من خودش بزرگترین کلیشه بود.
شاید بعدا رمان زندگیم چاپ بشه و هزاران نسخه فروش بره ولی مردم از ما تنفر داشتن همونقدر که از رابین هود تنفر داشتن.
رابین هود عقیده داشت ادم خوبی بود ولی واقعا این داستان رو باور کردید؟
هیچ کس نمیتونست بدون اغشته شدن دستهاش به خون عدالت رو برقرار کنه.
هیچ کس!
اصلا عدالت وجود داشت؟
هیچ دوره ای از تاریخ وجود نداشته که به طور کامل عدالت برقرار باشه.پس این عدالتی که دربارش حرف میزدند چی بود؟کنار پنجره ایستادم و قهوه ام رو کم کم نوشیدم.
آه به کل کلیشه ی قهوه ی تلخ رو فراموش کردم.
نوشیدن قهوه ی تلخ درست مثل کسی بود که به خودش اسیب میزنه تا دردهای دیگه اش رو فراموش بکنه.
درست مثل جی هوپ
پسری که درد رو به خودش هدیه میداد و ازش لذت میبرد.نگاهم رو بین مردمی که در تکاپو بودن چرخید.اکثرا با لباس های رسمی و یه لیوان قهوه و همراه کیف بزرگ با سرعت قدم میزدن تا زودتر برسند و از قهوه ای که درحال سردشدن بود لذت ببرند .
حتی یه کار واقعی هم نداشتم.
تمام روز رو کوکائین مصرف میکردیم و میرقصیدیم و روی پول سکس میکردیم .
این لایف استایل آرزوی هرکسی بود مطمئناً بوی کام و اسکناس و بوسه ی خیس بهترین ترکیب بود.
لیوان های شش نفر دیگه رو هم پر کردم و به سمت اتاق هاشون رفتم.
وارد اولین سلول شدم.
برادران کیم
افسونگرهای شهر که فقط با لبخندشون طعمه های بزرگی رو شکار میکردن.
قهوه رو بهشون داد و گوشه ی اتاق نشستم.
سکوت مرگباری حکم فرما بود ولی درحقیقت اتاق پر بود از فریاد های خاموش.تهیونگ: هیونگ!
نگاهی بهش انداختم و گفتم: فکر نمیکنی دیگه نباید از این لقب استفاده کنی؟ احساس میکنم با این حرفت بهم ناسزا گفتی.
تهیونگ: کوکی و جیمین حالشون خوبه؟ بقیه چی نامجون و هوسوک؟
پوزخندی زدم و گفتم: کوک و جیمین؟ پسر اونا واقعا حالشون بده. نامجون و هوسوک هم همینطور.حالا توبهم بگو حال یونگی چطوره؟ میشناسیش دیگه همون پسری که ده سال از زندگیشو گرفتین؟ منکه خیلی وقته گمش کردم تو از حالش خبر داری؟
JE LEEST
SEVEN
Mysterie / Thrillerخلاصه:⚠️⚠️⚠️⚠️ شوگا سعی میکنه تا گروهی که چندین سالِ پیش ساخته بود رو از بین ببره و انتقامِ خیانتی که بهش شده بود رو از تک تکشون بگیره حتی خودش که گناهکارِ بزرگ نامیده شده بود. هفت, گروهی بود که شوگا و دو پژوهشگر ایجاد کردند تا.......... ***********...