[در حال اپ] به رنگ خون... ♡ _نه تهیونگی تو... تو اشتباه متوجه شدی.... باور کن من... من کاری نمیکردم من بهت خیانت نمیکنم بزار بزار بهت توضیح بدم تهیونگ دسته خونیشو فشار دادو شیشه خورده های توی دستاش زخمشو بدتر کرد با اشک توی چشماش که از رو عصبانیت بود یه قدم عقب رفت و فریاد زد +دهنتو ببندددددد....جئون جونگ کوک.... بلایی سرت بیارم... که به غلط کردن بیوفتی _من... من باردارم...لطفا... اگه به بچمون صدمه بزنی... تهیونگ با بهت خندیدو به جونگ کوک نگاه کرد با انگشت به خودش اشاره کرد +از نظر تو... من شبیهه احمقام؟
13 parts