به خاطر تمام فالو ها ممنون 😍😍😍😍😍🙏🙏🙏🙏🙏
اینم هدیه من💖💖💖💖💖دیگه نمیگم نوشتش ترسناکه چون نیست و من نمیتونم ترسناک بنویسم پس میگم فقط عکسای ترسناکی داره که قبلش با یه علامت بهتون اخطار میدم گرچه میدونم بعضی کلا نمیترسید
چهره های اول داستان شکل اصلیشونه که زیاد نمیبینیم پس با چشم های عادیشون تصور کنید
لوسیفر بدترین موجود نبود
پشت او در تاریکی های جهنم هنوز
کسانی بودند که لوسیفر
به آنان ترجیح داده میشدهر چی از شرق جهنم به غرب نزدیک تر می شدن گسل ها و مواد مذاب کمتر میشد بخش های غربی جهنم خالی از موجودات بود
به جز یک نفرآلفای خون آشامان
در خرابه ها صدای فریاد و جیغ می آمد توهم بود و ترس که آدم را میترساند وگرنه آنجا یک ساکن بیشتر نداشت
صدایی از پشت سرشان گفت: اینجا چیکار دارید؟
دیمون و جوکر به سمت صدا برگشتن
چشمای قرمز رنگی تو تاریکی درخشید که و دود کنار رفتند و بعد چهره زیبای آلفا معلوم شد(آلفا منظور اولین یک نژاده)
دیمون لبخندی با دیدنش زد و گفت:خبر داری چی شده؟
آلفا با بی حوصلگی گفت:آره ولی تنهایی کاری ازم بر نمیومدراهش و کج کرد تا بره اما دیمون گفت: نمیخوای کمکمون کنی لوسیفر و برگردونیم؟؟؟
آلفا با چشمای سرخش که پر از خستگی بود گفت:اگه نصف خون بدنم و نکشیده بودن و چندین روز منو گرسنگی نمی دادن میتونستم کمکت کنم ولی نه الان که حتی به زور رو پام وایسادم
ابرو های دیمون در هم کشیده شد با صدای ترسناکی گفت:کی اینکار و باهات کرده؟
خون آشام نفس عمیقی کشید و گفت:کار هومس بود
دیمون خنده ترسناکی کرد و با حرص و خشم گفت:مرده لعنتی چطور جرئت کرده این کار و بکنهآلفا با صدای آرومی گفت:تا ازنی رو تخت پادشاهی نشسته کاری از ما بر نمیاد
تهیونگ یقه لباسش و از گردنش فاصله داد و گفت:بیا،بنوش چند قطره خون من باید جبران این چند روزت و بکنه
نیش های آلفا بیرون اومده بود ولی نمیخواست وسوسه بشه چون یه قطره خون دیمون برای جبران کل زندگیش کافی بود
جیمین در حالی که سعی میکرد به صدای گردش خون دیمون گوش نکنه گفت: ممکنه از کنترل خارج شم
YOU ARE READING
Kookv Lucifer 666 [ Completed ]
Fanfictionلوسیفر 666 زوج:کوکوی ژانر:تخیلی ترسناک🔞اسمات دارک تهیونگ:من دوباره اونو پادشاه جهنم میکنم حتی اگه کل بهشت و به آتیش بکشم فصل اول تموم شد فصل دوم هم به زودی آپ میشه با اسم Lucifer