ep 9

3.1K 470 202
                                    




برگشت
بازگشتش شکوهمندانه بود
حقه های دشمن را سوزاند
همه را به زانو در آورد
جهنم بار دیگر برای پادشاه سر خم کرد

ازنی با ترس و دلهره از اتاقش در اومد رو به یکی از افرادش گفت:دروازه های قصر و محکم ببندید جلوی هر ورودی سه تا نگهبان بذارید نمیخوام هیچ کدوم از افراد لوسیفر وارد بشن
موجود ترسناک تایید کرد و سریع رفت
ازنی به اتاق برگشت و تصویری دید که تمام نقشه هاش و بهم ریخت

ازنی با ترس و دلهره از اتاقش در اومد رو به یکی از افرادش گفت:دروازه های قصر و محکم ببندید جلوی هر ورودی سه تا نگهبان بذارید نمیخوام هیچ کدوم از افراد لوسیفر وارد بشنموجود ترسناک تایید کرد و سریع رفتازنی به اتاق برگشت و تصویری دید که تمام نقشه هاش ...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

(عکس صفحه گوشی خودمه😁😁)


ازنی با دیدن با دیدن لوسیفر تمام بدن نفرین شدش یخ زد
لوسیفر کتاب و بست و گفت::می‌دونی این کتاب چیه؟
ازنی ساکت موند
لوسیفر با حوصله گفت:این کتاب اسمش تاریخچه مرگه ... جوکر کارت هر کی رو بکشه اینجا ثبت میشه البته اسم کسایی که قراره بعدا بمیرن هم توش هست ولی نامرئیه ... میخوای جدیدترین اسمی که مرئی شده رو ببینی؟؟؟
کتاب و به سمت ازنی چرخوند و اسمی برق زد

   ازنی

ازنی از ترس لرزید ولی گفت:منو بکشی.... بقیه جهنم و چیکار می کنی؟ اونا همه بر علیه توان

لوسیفر پوزخندی زد و کتاب و روی میز چوبی گذاشت
بشکنی زد و هر دو از اتاق به بیرون قصر رسیدن
ازنی از چیزی که میدید وحشت کرد
هیچوقت فکر نمی‌کرد این اتفاق براش بیوفته
همه مردم جهنم بعد از پل سنگی رو به قصر زانو زده بودن قلاده های کلفتی به گردنشون بسته شده بود که زنجیر هاش به دست هاشون بود
جهنم در از سکوت بود انگار کسی نفس نمی‌کشید

لوسیفر از پشت به ازنی نزدیک شد و گفت:فکر کردی من ضعیفم؟
با حرفش درد غیر قابل تحملی تو بدن ازنی پیچید
ف

ریاد زد و روی زمین افتاد
لوسیفر گفت:با بهشت همکاری کردی تا من و گیر بندازی؟
ازنی که دردش کمتر شده بود نفس های محکمی می‌کشید
لوسیفر لگد محکمی روی کمرش زد که استخوناش و شکوند فریاد ازنی خنده بلند لوسیفر و در پی داشت

Kookv Lucifer 666 [ Completed ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora