ep 17

2K 333 16
                                    



از وقتی که به زمین اومده بودن خیلی از رفتار هاشون شبیه آدم ها شده بود
هیدیس رو تخت کنار لوسیفر خواب بود کسی تا حالا خواب این الهه رو ندیده بود و حالا که خوابیده بود مثل یه فرشته تو تابلو های نقاشی شده بود
هنری که فقط مال جونگ کوک بود

جونگ کوک یا همون لوسیفر معروف آروم چشماش و باز کرد چند ثانیه طول کشید تا بتونه درست ببینه چون چشماش همه چیز و تار نشون میدادن البته اتاق تاریک هم بی تاثیر نبود
به سنگینی که رو سینش حس میکرد لبخند زد
بینیش و تو موهای آشفته ته فرو کرد و نفس عمیقی کشید
دست بی حس شدش و رو کمرش گذاشت و آروم با شستش نوازشش کرد

اتفاقاتی که افتاده بود مثل یه فیلم از جلوی چشمش رد شد
اینکه چطور جهنم و از دست داد و دوباره سقوط کرد
تمام دردی کشیده بود باعث شد بلندی به سرنوشت خودش بزنه هنوز هم بدنش درد داشت ترمیمش تو این بدن انسانی خیلی کن تر انجام می‌شد پس مجبور بود صبر کنه
ته تو بغلش تکون خورد و خودش و بیشتر به جونگ کوک چسبوند
جونگ کوک با نگاه کردن بهش لبخندی زد
همین فرشته برای جبران تمام سختی هایی که کشیده بود کافی بود حتی بیشتر هم بود
لوسیفر حاضر بود صد برابر الان سختی بکشه ولی سر آخر هیدیس و داشته باشه

سرش و پایین آورد رو موهای ته رو بوسید
لمس هر تیکه از بدن این الهه لبخند به لب های خشکش میآورد هیدیس که خوابش سبک بود به راحتی هوشیار شد سرش و بالا آورد و دورش و نگاه کرد وقتی چشمای باز جونگ کوک و دید که با اشک پر شده بود و لبخند کوچیکی داشت نفس لرزونی بیرون داد و حس کردم ضربان قلبش صد برابر شده
دستش و آروم رو صورت جونگ کوک کشید و گفت:ج...جونگ کوک
این اسم واقعا به لوسیفر میومد
این تیمی بود که هیدیس دوسش داشت

جونگ کوک خنده آرومی کرد و گفت:این اسم آدمی زادیمه؟؟

ته با شنیدن صدای خندش بغض کرد
چقدر دلش تنگ شده بود
چقدر دوری از این فرشته گناه کار سخت بود

جونگ کوک با دیدن چشمای پر ته و چونه ای که می‌لرزید محکم بغلش کرد و چشماش و بست و گذاشت اشکاش سرازیر بشه
بغض هیدیس تو آغوش لوسیفر ترکید
جونگ کوک محکم بغلش کرده بود و خودش تو سکوت گریه میکرد
ته خودش و از جونگ کوک جدا کرد
جونگ کوک با دیدن صورت خیس ته و چشمای قرمزش گفت:عشقم قرار نشد این‌جوری گریه کنی
می‌دونی دوست ندارم چشمات اذیت بشه

ته پلک طولانی مدتی زد و گذاشت اشکاش بریزه

چند ثانیه بهم خیره شدن
ته صورت جونگ کوک و نوازش کرد و سعی کرد و بین گریش لبخند بزنه

جونگ کوک سرش و کج کرد تا بیشتر بتونه دستای بزرگ و نرم ته و لمس کنه
لبخندی از آرامشی که داشتن زد و گفت: اسم شما چیه سرورم؟؟
هیدیس میدونست که جونگ کوک داره این کار و بکنه تا حال و هواش و عوض کنه پس خنده آرومی کرد و گفت:هووووم شما فقط سرباز منی نیاز نیست اسمم و بدونی

جونگ کوک خندید و به چهره خوشحال هیدیس نگاه کرد و گفت:من سرباز متفاوتیم سرورم من همیشه ازتون مراقبت کردم همیشه بهتون لذت دادم ‌.... مگه نه؟؟؟
با شیطنت ابرو بالا انداخت و هیدیس سرش تکون داد و دوباره خندید
چیزی از صدای خنده این الهه قشنگ تر بود ؟؟؟؟
نه نبود
حداقل نظر جونگ کوک این بود

هیدیس سرش و رو سینه جونگ کوک گذاشت و به چشمای تیرش که حالا اثری از لوسیفر بودن نداشت خیره شد و گفت:اسمم تهیونگه سرباز شیطون کیم تهیونگ

جونگ کوک موهاش و ناز کرد و گفت:اسم زیبایی داری سرورم میتونم تهیونگ صداتون بزنم؟؟

ته لبخند زیبایی زد و گفت:حاضرم نصف عمرم و بدم  تا تهیونگ صدام کنی

جونگ کوک لبخند زد و گفت:با نصف دیگش میخوای چیکار کنی کیم تهیونگ؟؟
ته حالت متفکری به خودش گرفت و گفت:اوووووم با نصف دیگش می‌خوام ببینم میتونی بازم بهم لذت بدی یا نه؟؟
جونگ کوک خندید و ته رو کنار زد و گفت:برو اونور الهه شیطون من هنوز مریضم و خیلی هم گرسنمه

ته روی تخت نشست و گفت:خیلی خوب سرباز نامرد همین جا بمون تا برم برات غذا بیارم

جونگ‌ کوک دستش و گرفت و گفت: می‌خوام یکم راه برم منم با خودت ببر

ته ابرو بالا انداخت و گفت: نکنه انتظار داری کولت کنم سرباز ؟؟؟؟

جونگ کوک گفت:ایش منظورم این نبود فقط کمکم کن بلند شم
تهیونگ دستش و گرفت و آروم بلندش کرد
با هم به سمت طبقه پایین رفتن





ببخشید اگر کم بود بچه ها رفتم کاور کردم انگشتام درد می‌کنه این رو هم قبل از اینکه برم نوشتم ولی وقتی برگشتم نتونستم ادامه بدم
منتظر نظرتون هستم
اگر هم دوسش داشتید ووت بدید
عاشقتونم 💖💖💖💖💖💖

Kookv Lucifer 666 [ Completed ]Where stories live. Discover now