ep 3

5.1K 614 262
                                    

  

   بهشت

صدای فریاد لوسیفر کل بهشت رو گرفته بود باد خنکی که در باغ ها می‌پیچید تن درختان را میلرزوند میون هفت سنگ بزرگ و بلند لوسیفر زنجیر شده بود
زنجیر ها با آب مقدس شسته شده بودن و مچ های اون و میسوزوندن طوری که استخوناش معلوم بود
یک گوشش و بریده بودن دماغش و شکسته بودن و جفت چشم هاش و در آورده بودن دهنش پاره شده بود طوری که فکش مشخص بود
دست و پاش به جهت های ناممکنی چرخیده بود و از زخم های بدنش گوشت و خون بیرون میریخت
زخم شکمش خیلی عمیق و بزرگ بود و اعضای داخلی بدنش بیرون ریخته بود
اما

هنوز نفس می‌کشید

قلبش هنوز میزد

فرشته ها که اون و تنها گذاشته بودن برگشتن
نگاهی به هم کردن و کسی که از بقیه جلوتر وایساده بود گفت:ایمان بیار و تقاضای بخشش کن

لوسیفر خندید
دوباره خندید
دهنش درد میگرفت
خون از همه جاش جاری بود
ولی باز خندید
با صدای زهر آلودی گفت:من فقط از یه نفر طلب بخشش کردم و میکنم

آذرخشی درخشان به سینه اش خورد و او را انداخت و به خواب عمیقی برد که خاطره ای شیرین را دید

خیلی سال قبل
جهنم

دیمون مرگ بالای کوهی آتشفشانی ایستاده بود و به مواد مذاب نگاه میکرد
این روز ها لوسیفر کل فکرش را گرفته بود از وقتی که از خواب هزاران سالش بیدار شده بود مدام لوسیفر و کنار خودش میدید
یا بهش کمک میکرد یا راهنماییش میکرد یا به اشکال مختلف بهش ابراز علاقه میکرد
دیمون بار ها اون و پس زده بود ولی لوسیفر بی خیال نمیشد

صدای بال‌های سنگینی را شنید صدای چکمه های بلند لوسیفر بهش نزدیک تر میشد دست های گرم و عاشق لوسیفر دور کمرش حلقه شد
دیمون سعی کرد قفل دستاش و باز کنه ولی نتونست با لحن تلخش گفت: دوباره اومدی چی بگی؟؟؟
لوسیفر دستش و برداشت و گفت:نمی‌دونم چندمین باره دارم این و میگم ولی من عاشقت شدم لطفاً قبولم کن

دیمون با خشم برگشت و گفت:ما دو تا موجود جهنمی هستیم که تا ابد اینجا گرفتار شدیم

لوسیفر گفت:برام مهم نیست من فقط تو رو میخوام
دیمون گفت:برای من مهمه من می‌خوام تو آرامش باشم همین نه اینکه با تو عشق بازی کنم

لوسیفر دست دیمون و کشید و بدنش و به خودش چسبوند در حالی که گره دستاش و دور مچش محکم میکرد گفت:من تو رو ساختم تو بخاطر من به وجود اومدی
دیمون از این حرف دلخور شد و اخم کرد
لوسیفر وقتی فهمید چی گفته سریع دیمون و ول کرد و گفت: معذرت......
دیمون پرواز کرد و رفت
لوسیفر دوباره فریاد کشید:منو ببخش منو ببخششششششش

روی زانوهاش افتاد و دوباره فریاد زد و طلب بخشش کرد


  جهنم زمان حال

Kookv Lucifer 666 [ Completed ]Where stories live. Discover now