s2 ep3

594 61 8
                                    

رویا
کابوس
جهنم
بهشت
المپ
همه این ها یک بازی بچگانه بود
وقتی که پای عشق و قدرت وسط بود
مردی که بخاطر عشقش المپ و بهشت و به خاک و خون کشید
و زنی که بخاطر عشقش از انسانیت گذشت
این بازی عشق بود

______________________________________

جهان تو دود غلیظی فرو رفته بود
سربازان بهشت زخمی بودن
زئوس خشمگین فریاد می کشید
پوسایدون نمیتونست آتیش المپ و خاموش کنه
همهمه و فریاد آسمون و گرفته بود
یوبین خودش و تو مرکز این جنگ میدید
جایی که خودش نبود
اون بویین سابق نبود
بال های سیاه داشت
چشمای قرمز
اون به لوسیفر تبدیل شده بود

لوسیفر کنارش وایساد و گفت: این جنگیه که قراره به پا کنیم

یوبین دوباره آسمون نگاه کرد
مردم جهنم المپ و پر کرده بودن
صدای جیغ های بلندشون عالم و کر کرده بود
اما یوبین میتونست حرفاشون و بفهمه : المپ و تسخیر کنییییییییییییید به نام لوسیفر همه جا رو بسوزونید

لوسیفر پوزخندی به وضع بهشت و المپ کرد و گفت: به نسل جدید المپ خوش آمد بگو جانشین لوسیفر

_ یوبینا یوبینا بلند شو چقدر میخوابی

این صدای همسرش بود
چشماش و باز کرد
سرش و به طرف صدا چرخوند
اون دختر زیبا با چهره اخموش اونجا کنار تخت وایساده بود
با همون دامن صورتی رنگش
همون موهای بلندی که هیچوقت نمی‌بست
همون .....
همون آدم بود
یوبین از روی تخت بلند شد و به سمت زنش دوید
محکم زن و در آغوش گرفت
گایون با تعجب گفت: چی شده یوبینا

یوبین دماغش و به گردن دختر مالید و گفت: عاشقتم عاشقتم خیلی عاشقتم

گایون خندید و کمر زن نوازش کرد و گفت: منم عاشقتم عزیزم گشنت نیست؟؟؟ برات صبحونه آماده کردم

یوبین بغض سنگینش و قورت داد و گفت: یکم بغلم بمون به اندازه یه عمر دلتنگت شدم
گایون اخمی کرد و گفت: چیزی شده ؟؟؟

یوبین دختر و بیشتر به خودش فشار داد و گفت: نه فقط این و بدون که من بی‌اندازه عاشقتم

گایون سرش و رو شونه لاغر همسرش گذاشت و گفت: می‌دونم می‌دونم عشقم

یوبین دختر و از خودش جدا کرد و گفت: تو برو من یه دست و صورت بشورم اومدم

گایون گونه برجستش و بوسید و از اتاق خارج شد
یوبین نفسش بیرون داد و سعی کرد آروم باشه

تو تمام بدنش حس گرمی میکرد
به سمت اینه رفت و به چهرش نگاه کرد
اون زن ....
دیگه خودش نبود
تصویر تو آینه پوزخندی زد و یوبین یه قدم عقب رفت
حسش میکرد
قسمتی از روح لوسیفر تو وجودش بود که داشت خودش و نشون میداد
قطره اشکی از چشماش چکید
تصویر تو آینه خندید و گفت: نترس یوبین ..... من لوسیفرم ..... فقط با شکل و شمایل تو

Kookv Lucifer 666 [ Completed ]Where stories live. Discover now