✿ Little merman 2

7.9K 1.1K 61
                                    

نویسنده:

پری دریایی داشت آروم آروم میرفت زیر آب، تهیونگ توی دوراهی بدی قرار گرفته بود نمیدونست بیارتش توی قایق یا نسبت بهش بی اعتنا باشه .

« هرچی شد به جهنم » این جمله رو توی افکارش گفت و دستشو سمت اون پری دریایی دراز کرد تا از آب بیارش بیرون اما...چی شد؟؟؟

اون پری دریایی به سرعت توی آب کشیده شد ، تهیونگ واقعا تعجب کرده بود.

یعنی باید میرفت توی آب؟!

نه بابا احمق شدی تهیونگ؟ این جمله ای بود که به خودش گفت و سعی کرد بی توجه به اتفاقای چند لحظه پیش به عرشه برگرده.

الان یه ساعتی بود که اومده بود توی کابین تا بخوابه و یکم به مغزه هنگ کردش استراحت بده، محض رضای خدا اون توی یک شب کلی چیز عجیب دیده بود .
.
.
.
.
(دوساعت پیش زیر دریا)

مادر جونگکوک نگران از دور اومدن پسرش به خونه، تصمیم گرفت که کشتی (جایی که زندگی میکنن) رو ترک کنه و توی اون دریای بزرگ دنبالش بگرده.

هرچی بیشتر میگشت بیشتر از پیدا کردن پسرش ناامید میشد و قلبش بیشتر از فکر به گم شدن تک پسرش میگرفت.

میخواست برگرده به کشتی تا باقی شب رو اونجا منتظرش باشه اما کشتی بزرگی دقیقا توی فاصله ی چند متریش بود که توجهشو به خودش جلب کرد.

همینجور داشت خیره به اون کشتی نگاه میکرد که جسم بیحال جونگکوکش رو کنار کشتی دید.

رنگ از صورت مادر جونگکوک پرید وقتی دید که یکی از اون آدمای توی کشتی دستشو دراز کرده بود تا پسرشو از آب بکشه بیرون.

پس چرا جونگکوک حرکتی نمیکرد؟! چرابرنمیگشت؟!

بی توجه به دلیل حرکت نکردن جونگکوک، همه ی قدرتش رو توی باله ی دمش جمع کرد تا به سمت پسرش حرکت کنه.

به محض رسیدن به باله ی خوشرنگ جونگکوک، اون رو گرفت و بسرعت سمت خودش کشید، و بعد از اینکه پسرشو توی آغوشش گرفت متوجه جسم بیجون پسرش شد.
اون بیهوش شده بود؟! ولی چرا؟!
همینجور که داشت به همراه بدن پسرش بین بازوهاش به سمت کشتی خودشون حرکت میکرد

متوجه پارگی که روی قسمت پایینی دم جونگکوک ایجاد شده بود شد.

برای اولین بار حس کرد که توی چشماش اشک جمع شده.

پسرش رو بیشتر بین بازوهاش فشرد و اون رو برای درمان بال خوشرنگش ، داخل خونشون کشوند.
.
.
.
فردای اون شب

تهیونگ مثل مجسمه ها بی حرکت روی مبل نشسته بود ، دست هاش رو زیر سرش زاشته بود و به دریای روبروش خیره شده بود.

نمیدونست چرا اما فکر میکرد که بازم میتونه اون پری دریایی رو ببینه.

«کاشکی بشه دوباره ببینمش» این دقیقا عین جمله ای بود که مدام توی مغز تهیونگ تکرار میشد.
.
.
.
.
.
.
جونگکوک:

مامان من رفتم

با داد گفتم تا صدام به مامانم برسه.
داشتم از خونه دور میشدم که صدای مامانم رو شنیدم

:خدانکنه که یکبار دیگه نزدیک اون آدما ببینمت جونگکوک ایندفعه ولت میکنم تا ببرنت و دونه دونه پولکاتو با دستای بیرحمشون بکنن.

صورتم با تصور حرفای مادرم جمع شد، اما فکر
نمی کنم اون مردی که دیشب توی کشتی دیدم آدم بدی باشه .
حداقل رفتارش خوب بود.

الان هم دارم دوباره به اون سمت میرم اما ایندفعه مواظبم تا اون وسیله های گنده و تیز توی بالم فرو نرن.

توی راه با فکر به دوستای قرمزم که چند ساعت بود ندیده بودمشون تصمیم گرفتم وقتی برگشتم برم به دیدنشون تا همه ی اتفاقاتی که برام افتاده رو توی اون گوشای کوچولوشون که نمیدونم کجان فرو کنم.

با نزدیک شدن به سطح آب سرعتمو کم کردم و با ذوقی که نفس کشیدنمو نامنظم کرده بود سرمو از آب بیرون آوردم...
.
.
.
.
نویسنده :

انقدر که به دریا خیره شده بود که فکر میکرد سراب دیده .
سریع از روی مبل های روی عرشه بلند شد و چندبار با مشتای قویش محکم چشماش رو مالوند تا سرابی که به چشماش خورده بود ناپدید بشه اما اون واقعی بود.
اون خودش بود، همون پری دریایی که دیشب هم اومده بود.

تندتند سمت پله ها رفت و اون ها رو هم دوتا یکی رد کرد تا زودتر به اون پری دریایی زیبا برسه.

جونگکوک سرش رو بالا گرفته بود و داشت کشتی رو برانداز میکرد که با شنیدن صدای بلند پاهای یک نفر بسرعت سمتش چرخید و با اون چشمای تیله ایش به اون مرده خوش قیافه ای که باتوجه به حرفای پدر و مادرش ذات پلیدی داشت خیره شد.
.
.
.
تهیونگ:

اون واقعی بود؟! چرا انقدر زیبا و خیره کننده بود؟!
واقعا تا حالا هیچ وقت چشماش موجودی به این زیبایی ندیده بود.

سعی کردم از این حالت خشک شدم دربیام تا نترسونمش.
.
.
.
نویسنده :

تهیونگ سعی کرد با صدایی که بنظرش آروم بود با اون پری دریایی حرف بزنه.

تهیونگ :هی، سلام حا...حالت خوبه؟؟

منتظر جوابی از جانب اون پری بود که متوجه شد نه تنها پری جوابشو نداده بلکه داره با چهره ای متعجب با دهانی باز آروم به سمتش میاد.
.
.
.
.
.
.
ادامه دارد.

_____________________________________

هایییی :»

دوباره من اومده ؛) ❤

نظرتون درباره ی این پارت چی بود؟ 🤔

ووت یادتون نره لاولیا👇❤

Little MermanWhere stories live. Discover now