✿ Little merman 10

6.4K 995 350
                                    

توی آشپزخونه بود و داشت هول هولکی شیر گرم میکرد تا دوباره سریع برگرده پیش جونگکوک.
خیلی وقت بود که برای بودن کنار کسی انقد ذوق و شوق نداشت.

"قطعا با جونگکوک خیلی چیزا تغییر میکنه "

زیر لب گفت و با یادآوری پری توی اتاقش شیرجوشو توی دوتا ماگ بزرگ خالی کرد و بعد از اضافه کردن عسل به شیر توی سینی زاشتشون تا زودتر برگرده پیش جونگکوک.

در اتاقو باز کرد و همزمان با ورودش به اتاق جونگکوک سریع در کشوی کنارشو بست.

"چ...چیزه من فقط داشتم نگاشون میکردم "

جونگکوک سریع گفت تا دلیل سرک کشیدنشو توجیح کنه.

تهیونگ لبخندی به ریکشن کیوتش زد و روی تخت روبروش نشست و سینی رو هم کنار خودش و جونگکوک روی تخت گذاشت.

"بخور تا گرمت بشه،فقط حواست باشه ممکنه داغ باشه "

جونگکوک بعد از حرفای تهیونگ با احتیاط
ماگ شیر وعسلشو از دستش گرفت و نزدیک صورتش برد تا از نزدیک ببینش.

"اوووه ،خیلی سفیده "

تهیونگ خندید و دستشو روی برق لبی که جونگکوک از توی کشو پیدا کرده بود و روی لپاش کشیده بود گذاشت.

"آره، ولی تو سفیدتری آییش بیب اینو اینجور نمیزنن صبر کن "

خم شد و از توی کشو همون برق لبی که جونگکوک با فضولیاش پیداش کرده بودو برداشت.

یه دستشو پشت گردنش گذاشت و نزدیکش شد تا برق لبو روی لبای سرخش بکشه.

این حد از نزدیکیشون باعث شد جونگکوک یکم خجالت بکشه و لباشو محکم ببنده.

تهیونگ با دیدن لبایی که جونگکوک انقد بهم فشارشون داده خنده ی بلندی سر داد و از شدت کیوتیش صورتشو گرفت و بوسه ی محکمی روی لباش گذاشت.

"آخیییش راحت شدم "

تهیونگ گفت و بعد از برق لب زدن واسه جونگکوکی
که هنگ کرده بود درشو بست و سمتش گرفتش.

"به لبای تو بیشتر میاد، واسه ی تو "

جونگکوک که بعد از زبون زدن به لباش سعی کرد مزه ی شیرینش زیر زبونش رفته بود سریع از تهیونگ گرفتش و خندید.

"پس هرموقع خواستم بیام پیشت ازش استفاده میکنم "

جونگکوک گفت و به این روش علاقشو نسبت به پیش تهیونگ بودن نشون داد.

برای اینکه زیاد ضایع نکنه دوباره شیری که تهیونگ واسش درست کرده بودو از توی سینی برداشت تا بخوره.

تهیونگ مدام روی لبش خنده ی بزرگی بودو و اینو قطعا مدیون جونگکوک بود.

"امشب که اینجایی "

Little MermanDove le storie prendono vita. Scoprilo ora