PART|3

9.9K 1.6K 86
                                    

تهیونگ صدای در زدن رو شنید و بعد از اون جیمین وارد شد

_تهیونگ؟شریک جدید تجاریمون اینجاس

تهبونگ لحظه ای دست از نوشتن برداشت و گفت:

″بهش بگو بیاد داخل″

و به نوشتن ادامه داد

جیمین بعد از چند دقیقه دوباره وارد اتاق شد

_تهیونگ ایشون جئون جونگکوک هستن

تهیونگ به محض شنیدن اون اسم  پوشرو بست و سرشو بالا گرفت

″همون پسره دیروزی تو پارک″

با اینکه شوکه شده بود ولی لبخندی زد جوری که انگار دیروز هیچ اتفاقی نیوفتاده

«اوه سلامی دوباره آقا»

″پس ما دوباره همو ملاقات کردیم غریبه″

تهیونگ گفت و یه ابروشو بالا انداخت

«آره ولی هرچند که من یه غریبه بد نیستم»

_صبر کن...شما بچه ها همو میشناسین؟

جیمین با گیجی به اون دوتا نگاه کرد

جونگکوک لبخندی زد و گفت:

«آره ما دیروز داخل پارک با هم ملاقات کردیم چون دخترش من رو  به اون معرفی کرد»

″واقعا؟اصلا چرا باهاش اومدی غریبه؟»

«چون دخترت از من اینو میخواست و از اونجایی که من عاشق بچه هام نتونستم نه بگم»

″اوه جدی غریبه؟″

«آم...هنوز میخوای این شراکتو رو ادامه بدی؟چون میتونم کنسلش کنم میدونی دیگه»

تهیونگ سرد گفت:

″پس کنسلش کن چون اهمیتی نمیدم″

جیمین یا استرس خندید:

_ته چی داری میگی؟نه جونگکوک ما میخوایم این پروژه رو انجام بدیم

«ولی به نظر میرسه اون نمیخواد»

جونگکوک به تهیونگ که به نظر ناراضی میومد نگاه کرد

_نه اینطور نیست درسته تهیونگ؟

جیمین با جدیت به تهیونگ نگا کرد

تهیونگ بی پرده گفت:

″خوبه ...ولی ما باید اینکارو داخل خونه من انجام بدیم اتاق جلسه داره بازسازی میشه و ماهم نمیتونیم تو دفتر اینکارو انجام بدیم″

«خونه تو؟»

تهیونگ پوزخندی زد

″آره،برای چی؟″

«خوبه بعد برام آدرستو بفرست تا فردا اونجا باشم»

تهیونگ سرشو به نشونه تائید تکون داد

«اوکی پس فردا میبینمت آقای کیم»

جونگکوک بعد از گفتن این حرف رفت و تهیونگ به کارش ادامه داد
________________

از دید تهیونگ

وقتی که به خونه رسیدم رفتم تا تگوگ رو چک کنم در که باز کردم اون بلند داد جیغ زد

_آپاااا

و محکم بغلم کرد

_دلم برات تنگ شده بود آپا

″آیگوووو عزیزمم″

خم شدم و پیشونیشو بوسیدم :

″غذا خوردی؟″

سرشو تکون داد و گفت:

_آپا فردا جمعس میشه بریم بیرون؟

″ببخشید عزیزم ولی فردا کار دارم اما آپا فردا خونس و شریکش هم میاد اینجا پرنسس″

تگوگ سرشو تکون داد و داخل تختش رفت و بعد از اینکه پیشونیشو بوسیدم خوابش برد

_____

SINGLE FATHER ||VKOOKWhere stories live. Discover now