PART|17

6.3K 988 70
                                    


از دید تهیونگ

بعد از شستن ظرفها داخل اتاق نشمین نشستم و تصمیم گرفتم فیلم ببینم با شنیدن صدای پا سرمو برگردوندم و دیدم جونگکوک خسته داره به طرفم میاد
جونگکوک با صدای خواب آلود گفت:

«تگوگ خوابید»

″خسته بنظر میای″

«من بخاطر کار خیلی خستم حالا میخوام برم خونه بای بای ته»

″صبر کن تو خسته ای و خوابت میاد ماشینتم اینجا نیست فقط همینجا بمون″

«هممم باشه ولی من روی کاناپه میخوابم»

از دید سوم شخص

تهیونگ گفت:

″صبر کن ،چرا؟″

«براچی من باید  دوباره پیش تو بخوابم؟»

″از اونجایی که ما بدوست پسریای همدیگه ایم″

جونگکوک با صدای خواب آلودی گفت:

«ولی ما که ازدواج نکردیم»

″نه هنوز ولی بزودی دیگه قرار نیست روی کاناپه بخوابی″

تهیونگ گفت و لبخندی زدی

«خوبه»
جونگکوک گفت و خنده ای کرد

″بزن بریم″
جونگکوک سرشو تکون داد و تهیونگ وارد حموم شد

«بیا بخوابیم»

″تو نمیخواـ...″

جونگکوک وسط حرفش پرید:

«یااااا کیم تهیونگ دست از منحرف بودن بردار»

جونگکوک با گونه های قرمز شده گفت

تهیونگ پوزخندی زد:

″من منحرف نیستم″

«بیا فقط بخوابیم»

تهیونگ وقتی دراز کشید کمر کوچیک جونگکوک رو بغل کرد جونگکوک قبل از اینکه بخوابه گونه تهیونگ رو بوسید تهیونگ لبخندی زد و گردن و پیشونی جونگکوک رو بوسید و بعد از اون خوابید

نیمه شب

وسطای شب جونگکوک با احساس تشنگی از خواب بلند شد آروم بازوهای تهیونگ رو دور خودش باز کرد و بدون هیچ صدایی به آشپزخونه رفت
بهر حال اون نمیخواست تهیونگو بیدار کنه
بدون اینکه چراغو روشن کنه به سختی یخچالو پیدا کرد‌ و تنگ رو برداشت وقتی خواست لیوان رو برداره مردی رو دید که یه گوشه ایستاده

«تـ....تو.. کـ ...کی ای ؟چجوری وارد شدی؟»

جونگکوک نمیتونست صورت اون مرد رو ببینه چون ماسک زده بود

«پرسیدم تو کی هستی و چجور وارد شدی؟»

جونگکوک دوباره پرسید و آخرین صحنه ای قبل از اینکه بیهوش بشه  مردی بود که داشت به سمتش میومد و بعد از اون همه چیز سیاه شد

SINGLE FATHER ||VKOOKWhere stories live. Discover now