PART|18

6K 912 71
                                    

درو سریع باز کرد

″جنی توی هرزه″

جنی داخل نشمین گاه نشسته بود وداشت فیلم میدید که یهو درباز شد و تهیونگ عصبی وارد شد و داد زد:

″چرا اینکارو با جونگکوک کردی؟″

_کدوم کار؟

″وانمود نکن منظورمو نمیفهمی″

_من واقعا نمیدونم راجب چی صحبت میکنی؟

″من میدونم تو کسی  بودی که اون مردو فرستادی خونم  پلیسا این ساعتو داخل خونه پیدا کردن این همون ساعتیه که قبل از اینکه بفهمم بهم خیانت کردی بهت دادم″

تهیونگ با عصبانیتی که سعی میکرد زیاد نشونش نده گفت

_هرکسی میتونه صاحب این ساعتا باشه تنها یدونه از اینا که داخل دنیا نیست

″خفه شودروغ نگو این یه ساعته سفارشیه که تنها یدونه از اون تو دنیا وجود داره″

_من بت گفتم کـ...کار من نبود

تهیونگ دندون قروچه ای کرد:

″میدونم داری دروغ میگی جرأت نکن یه بار دیگه به جونگکوک من دست بزنی وگرنه کاری میکنم از زنده بودنت شی″

جنی پوزخندی زد:

_اینکارو نمیکنی ته من میدونم هنوزم عاشقمی

″عاشق؟چه مزخرفاتی میگی هرزه″

تهیونگ واقعا عصبانی بود و دلش میخواد یه مشت به صوزتش بزنه چطور میتونست فکر کنه دوستش داره بعد از کاری که با خودش و تگوگ کرد

تهیونگ بعد از اینکه جنی رو تهدید کرد به سمت بیمارستان رفت

_تو دوبار مال من میشی کیم تهیونگ
جنی زیرلب گفت در حالیکه که به تهیونگ که داشت میرفت خیره شده بود

از دید جونگکوک

من هنوز داخل بیمارستان بودم  و با گوشی خودمو سرگرم میکردم وقتی صدای باز شدنو درو شنیدم سرمو بالا اووردم و جیمین هیونگو دیدم

«سلام هیونگ اینجا چیکار میکنی؟»

_سلام جونگکوکا خب تهیونگ بهم زنگ زد بیام اینجا چون خودش باید یجایی میرفت تو چطوری؟

«خوبم ولی ته میخواست کجا بره؟»

_ببخشید کوک نمیدونم

«اوه اوکی»

«بهر حال هیونگ میدونی من کی مرخص میشم؟»

_احتمالا فردا.. ولی لازمه با دکترت صحبت کنیم

«باشه»

من گفتم و لبخندی زدم ما غرق حرف زدن شده بودیم و متوجه در که داشت باز میشد نشده بودیم

___________

ووت و کامنت فراموش نشه 😍😍😍❤️❤️

SINGLE FATHER ||VKOOKWhere stories live. Discover now