از دید تهیونگ
حدودا یه ساعتی میشد که مامانم و کوک رفته بودن باا و هر چند دقیقه یه بار فریاد جونگ کوک که میگفت چیییی که معلوم بود باورش براش سخته از بالا میومد .
مامانم از اتاق اومد بیرون و دیدم که چشماش اشکی بود . اون جئون عوضی چیکار مامانم کرده .
+ مامان جی شده ؟ اون عوضی بلایی سرت اورده یا جیزی بهت گفته ؟
یهو مامان محکم کوبوند تو سرم
خانوم کیم: عوضي بیشور ، برای جی به اون بچه گفتی که میخوای برده بگیریش ؟ الهی دور بانیم بگردم چقد تو زتدگیش سختی کشیده
بعد انگار نه انگار که چند دقیقه قبل منو زده بود خودشو پرت کرد تو بغلم و گریشو از سر گرفت .
خانوم کیم: تهیونگی اون مامانش مرده و باباش اونو کتک میزده تازه خیلی چیزای دیگه هم بهم گفت که دلم براش کباب شد . میدونی با چه التماسی از من میخواست که مامان صدام کنه . میدونی وقتی گرفتمش تو بغلم بهم جی گفت ،گفت که بوی مادرشو میدم و بعد از کلی گریه تو بغلم خوابید . ای خداااا چه بلایی سر خرگوشکم در اوردی
خب... واقعا دلم براش میسوخت . ولی من اصلا ادم مهربونی نیستم .مامانم هم همه ی این حرفاشو با گریه و داد میگفت .
خانوم کیم : حیف شد که نمیتونم پیشش باشم چون برای گالری توی نیویورکم مشکلی پیش اومده و تا دو هفته نیستم و ... لطفا مراقبش باش .
کلا مامان من اینجوریه که هرکی رو میبینه بهش محبت میکنه .
.........................................
بعد از گریه زاری های مامانم رفتم تو اتاقش و در که باز کردم با یه موجود دوست داشتنی که لای پتو ها جمع شده گوله شده بود مواجه شدم که لپاش به خاطر بالشت باد کرده بود
+ تو خیلی معصوم و پاکی درست مثل یه فرشته ولی برای گرگی مثل من زیادیهبغلش دراز کشیدم و جسم کوچولو شو گرفتم تو بغلم ، پتو رو هم انداختم روش و این اصلا برام مهم نبود که توی اتاق مامانم ایناییم .
..................................... (صبح روز بعد )
کوک وقتی چشماشو باز کرد خودشو تو بغل مردی دید که یه جورایی هم ازش ممنون بود هم ازش بدش میومد
خب بیاید برسی کنیم که چرا خوشش میاد و چرا بدش میاد
اول اینکه چون از دست اون بابای عوضیش نجاتش داده بود و دوم اینکه چون بهش گفته بود که بردشه و اینا بدش میومد .سعی کرد از بغلش بیاد بیرون ولی زورش نمیرسید و یجورایی انگار تازه داشت حرفای خانوم کیم رو درک میکرد
( وقتی که پیش جفتت هستی چون یه امگایی نمیتونی برخلاف خواسته اون کاری انجام بدی چون رده اون از تو بالا تره و شما جفت همید پس یعنی متعلق به اونی )_ خو الان یعنی چی ؟ یهنی نمیتونم حتی برم بشاشم ؟
نمیخوام این یارو جفتِ چی چیه من باشههمینجوری که نق میزد زیر زیر لب غر غر هم میکرد
+ اوووممممممم .. چرا همه ارزوشونه که جفت من باشن اونوقت تو میگی نمیخوای ؟
خب یه لحظه .... خوتون میدونید که صدای ته بَمه و چه برسه به اینکه تازه از خوب بلند شده باشه و اینارو دقیقا زیر گوشت بگه ....... افرین .. حال شمارو الان کوک داره .
ولی شعار کوک این بود که "همه چی به یه ورت باشه ، تا وقتی که راحت نیستی " خب کوکم راحت نبود_ من نمیدونم کدوم شاسگول احمقی میاد ارزو کنه جفت کسی شه که یهو اومده میگه بردمی بعد ادمو میبره یجایی که اصن نمیدونه چه موجودی هست
به هر حال که ولم کن .... خوشم نمیاد اینجوری چسبیدی بهم .... انگار باکتریا محاصرهم کردنوبعدش یهو تهیونگ ولش کرد و رفت از اتاق بیرون .
+ این الان چش شد ؟ چرا یهو وحشی شد ؟ میخواست پاچه بگیره ها مطمعنم .
با یه قیافه پوکر با خودش حرف میزد و بلند میشد که بره دستشویی
...........................وقتی که اون حرفارو زد دلم میخواست بگیرم انقد یزنمش که یاد بگیره که داره با کی حرف میزنه .
اخ کدوم ادم عاقلی به کیم تهیونگ ، ویکتور بزرگ جرعت میکنه بگه شاسگول احمق ؟ واقعا ؟ولی اون جفتمه تازه باید اعتمادشو جذب کنم تا بتونم مارکش کنم بلاخره خودمم ارزوی کسی رو داشتم که وقتایی که خسته از سرکار برمیگردم تو بغلم بگیرمش و حرفای عاشقونه بزنم ولی مثل اینکه باید یکم صبر کنم و اگه ادم نشد از یه راه دیگه وارد شم
■■■■■■■■■■■■■■■■■
انشاالله تا دو پارت دیگه اسمات داریم 🙈
و اینکه....... ووت بدید و دوستتون دارم 🖤🤎💜💙💚💛🧡❤🤍🖤🤎💜💙💚💛🧡❤🤍🖤🤎💜💙💚💛🧡❤🤍🖤🤎💜💙💚💛🧡❤🤍خیلی خیلی دوستتون دارم (اوکی رفتم با دمپایی نزن لطفا )👋
YOU ARE READING
𝓦𝓮𝓵𝓿𝓸𝓶𝓮 𝓣𝓸 𝓗𝓮𝓵𝓵
Romanceکاپل : ویکوک ژانر : ارباب برده ای ، اسمات ، امپرگ ، اندکی کمدی ، رمنس .............................. پدری که پسرشو فقط بخاطر پول و قمار میفروشه ............................. جونگ کوک : من چه بدی ای در حقت کردم که اینجوری باهام رفتار میکنی ؟ همه حر...