part 15 ( اسمات🚫🔞)

4.5K 391 105
                                    

اول از همه اینکه
این پارت از تایتل هم معلومه اسماته
و اگر کسی دوست نداره بخونه میتونه این پارت رو رد کنه چون اگر نخونین از داستان جا نمی افتین
ولی من که میدونم همتون یه مشت اسمات لاورید که نشستید اینجا ببینید من کی اسمات مینویسم
پاشو برو دو رکعت نماز بخون تو ماه رمضونی
عِه این کارا چه معنی میده اصن

●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○


ثانیه ای آروم نمیگرفتن
روی تن هم دیگه می‌میخزیدن و تمام تمرکزشون روی لب های همدیگه بود ، اینکه چجوری بیشتر طمع دو تیکه ی سرخ دیگری رو بچشن

تا الان شش روز گذشته و امروز روز آخر معاشقشون بود

صدای ضربه های تهیونگ توی اتاق اکو میشد و بدن جونگ کوک که زیر بدن خودش پیچ و تاب می‌خورد از نظر تهیونگ زیبا ترین صحنه جهان بود

جونگکوک از شدت لذت کمرشو از تخت فاصله و دوباره میکوبید رو تخت دستای تهیونگ دورش پیچیده شده بود از وول خوردن زیاد جلوگیری میکرد

(_آهه .. توروخدا آروم تر

بدنش زیر تهیونگ پیچ و تاب می‌خورد و به پهنای صورت اشک می‌ریخت
همراه با لذتی که داشت درد هم بود و تقریبا کمرش به خاطر قوس ها و ضربه های محکم تهیونگ داشت نصف میشد اما اونقدر لذتش زیاد بود که بیخیال درد بشه

+هیسسس ، آروم بیبی بوی . الان تموم میشه)

[ این توی پرانتزیا قال ریدر های بی شرممه که توی گپ اینارو میگفتن و آخرم با یه جمله برای اسمات ایده بگیر تمومش میکردن ، یعنی عاشق بی شرمیتونم ]

با چند ضربه دیگه توی کاندوم ارضا شد و از جونگکوک بیرون کشید
آروم بغلش کرد سرشو تو گردن خوشبوی سعید جونش ،چی اشتباه شد سفیدش فرو کرد
(🤣🤣🤣)

_ا...اما من هنوز نیاز دارم بهت ، میخوای تمومش کنی ؟

مسلما نه فقط تهیونگ هیچکس نمیتونست جلوی چشمای خیس شده و مظلومش که هزاران کهکشان درونش بود وایسه بهش نه بگه
تهیونگ نگاه کلی به صورت زیبا و فرشته گونه جفتش که چتری هاش خیس شده بود و به پیشونیش چسبیده بود کرد

+ ولی فردا کمر درد شدید میگیری

_مهم نیست

+پس این اخرین باره

دوباره روی جانگکوک خیمه زد شروع به بوسیدنش کرد
دستشو دراز کرد تا کاندوم جدیدی برداره اما جونگکوک مانعش شد

_ ولی من دوست دارم کامت ازم بیرون بریزه

(قال ریدرم)

+فاک فاک فاک ، لعنتی انقد خواستنی نباش

جونگکوک خنده نخودی کرد و گردن تهیونگ رو پایین کشید و دوباره لباش رو به بازی گرفت

بدون وقفه انداختن توی بوسشون دستشو انداخت زیر رون های جانگکوک و بالا آورد
به‌خاطر راند های قبلی نیازی به آماده کردن نبود و پس عضوش رو یکجا وارد جونگکوک کرد
با اینکارش جونگ کوک لباشو جدا کرد و دوباره اشکاش صورتو خیس کرد
هزاران راند هم که میرفتن بازم عضو کینگ سایز تهیونگ واسش دردناک بود

اما تهیونگ بدون اینکه صبر کنه ضرباتشو از سر گرفت و مستقیم پروستات جونگکوک رو هدف گرفت

بعد از چند دقیقه ی پر تنشی که داشتن بلاخره تهیونگ کام شد خب می‌پرسید چرا بلاخره چون وات د هل جانگکوک تا الان سه بار کام شده بود اما تهیونگ حتی یه بار هم نیومد
بنظرتون میشه نتیجه گیری کرد که تهیونگ دیر انزالی داره؟
مسلما آره
(دلم واس جونگکوک سوخت)

********* @@@@@@@************

فردا صبح با کمر درد خیلی افتصاحی بلند شد
خواست بلند بشه اما متوجه شد که یکی مثل غول مرحله آخر افتاده روش و بغلش کرده

+وول نخور بچه ساعت ۵ صبح خوابیدیم

اما حانگکوک واقعا کمر درد داشت و توی اون حالت اصلا راحت نبود
تهیونگ با صدای بغض داری که شنید درجا توی جاش سیخ نشست

_آا .. ای کمرمممم

بعد از چند دقیقه آنالیز کردن اتفاقات این چند وقت فاکی گفت و نگاهشو به چشمای تر شده جانگکوک داد

+او..اوکی اوکی وایسا الان حموم رو آماده میکنم

همونطور که به سمت حموم میرفت زیر لب با خودش غر غر میکرد

+ودف کیم تهیونگ زدی پسر مردم رو ناکار کردی، نمیتونستی اون دیک دائم الشقتو تو شلوارت نگه داری ؟ یا حضرت پشم الان چه گوهی بخورم . من کِی افترکر (after care یعنی مراقبت های بعد از سکس ) داشتم که این بار دومم باشه

_کیم تهیونگ یا غر زدنتو تموم میکنی و این حس کوفتی که انگار من یه بار اضافی قطع میشه یا اینکه به نامجون هیونگ و سوکجینی میگم که بیان کونت بزارن فهمیدی یا نه ؟

+فاکککککک نامجون (یدونه محکم میزنه تو پیشونیش ) حالا کی میخواد به نامجون و اون هیونگ دیوونه جواب پس بده

_ با هیونگ درست صحبت کن مادر فاکر عوضی

+ اوکی جونگکوک ببخشید

بعد خطاب به خودش ادامه میده

+ حالا اگه یکی به ما یه حرفی میزد اینم دو تا میزاشت روش باهم دیگه به من بخت برگشته فحش میدادن

جانگکوک نخودی خندید و منتطر شد تهیونگ ببرتش حموم

و جفتشون فارق از مشکلاتی که داشتن و این بحث ها آرامشی رو حس میکردن که یه پدصگ که از قضا نویسنده این فیک میخواد بزودی ازشون بگیره

[و نویسنده راوی را به کما فرستاد و خودش ادامه می‌دهد :) ]

○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●

های گایززززز

چقدر دلم واستون تنگ شده بود
چقدر شما ها گل هستید
چقدر شما ها مهربونید
چقدر من شما هارو دوست دارم

[و ریدر ها خر نشدند و نویسنده را به کما فرستادند و شکر به خوردش دادن اینجاست که می‌گویند کارما همیشه پا بر جاست شاید اگر راوی به کما نمی‌رفت نویسنده هم به کما فرستاده نمیشد ]🤧🤧

ولی بی شوخی دلم واستون تنگیده بود
من هر گوهی میخوردم و ساعت ها توی گوشی بودم اما به محض اینکه میرفتم توی واتپد تا بنویسم یه کاری واسم پیش میومد و نمیتونستم
مرسی از حمایت هاتون
ووت و کامنت و شِیر کردن یادتون نره

Love you all ❤🚶‍♂️









𝓦𝓮𝓵𝓿𝓸𝓶𝓮 𝓣𝓸 𝓗𝓮𝓵𝓵Where stories live. Discover now