نههههههههههههههههههههههه😱
اول ووت بده بعد😇😁
خب بریم سراغ دو ابله به نام تهکوک
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
کوک بعد از دوش مختصری که گرفت رفت پایین تا با
خانوم کیم که خیلیم بر خلاف پسرش تو دل برو بود
حرف بزنه
وقتی رفت پایین دید که به غیر از خانم مهربونه
(منظورش خانم کیم ) و اقا بد اخلاقه (تهیونگ رو
میگه ) یه اقای دیگه هم نشسته رفت نشست بغل
تهیونگ چون بغل خانم مهربونه اون اقاعه نشته بود
_ خانم کیم ؟ دیشب شما پس کجا خوابیدید ببخشید
که تو اتاق شما خوابم برد
با لحن ارمی کفت و اخر حرفش سرشو انداخت پایین
خانم کیم : اومووو کوکی کوچولو انقد رسمی نباش
بهم بگو مامان
با این حرفش کوک بغض کرد و یاد مامان مهربون
خودش افتاد که چجوری مثل فرشته ها پر کشید رفت
و تهیونگ که با رایحه تلخ شده ی کوکی ماجرا رو
فهمید دستشو انداخت دور شونه های کوکی و به
اغوش کشیدش و کوکم که منتظر یه تلنگر برای گریه
بود با این کار تهیونگ زد زیر گریه . سعی میکرد با
فشار دادن سرش به سینه تهیونگ هق هقاشو خفه
کنه .
+ جونگ کوک ... میدونم که اینا واست سخت بوده اما
مامانم سعیشو میکنه که جای مادرتو برات خالی نزاره
سرشو از بغلش دراورد و برای اینکه کم نیاره گفت
_ اوهوم میدونم ... فقط بوی پیاز رفت تو چشمام به
خاطر همین اشکم در اومد
+هه اره اره میدونم ولی پیاز از کجا اومد یهو سر
میز ؟
_ نمیدونم از یجایی اومد دیگه
با خنده مردونه ای برگشت سمت اون اقاهه و با نگاه
تعجبیش به تهیونگ نگاه میکرد تا بهش بگه این کیه
+ جونگ کوک این پدرمه و پدر اینم جفتم جونگ کوک
البته که صبح قبل از که جونگ کوک بیاد پایین همه
چیو به پدر مادرش گفته بود
اقای کیم : خوش بختم پسرم ... امید وارم منو مثل
YOU ARE READING
𝓦𝓮𝓵𝓿𝓸𝓶𝓮 𝓣𝓸 𝓗𝓮𝓵𝓵
Romanceکاپل : ویکوک ژانر : ارباب برده ای ، اسمات ، امپرگ ، اندکی کمدی ، رمنس .............................. پدری که پسرشو فقط بخاطر پول و قمار میفروشه ............................. جونگ کوک : من چه بدی ای در حقت کردم که اینجوری باهام رفتار میکنی ؟ همه حر...