part 13 (پونزده سی دی)

3.6K 461 192
                                    

قریبا دو هفته بود که جانگ کوک خونه دکتر بود اول احساس غریبی خیلی عجیبی داشت و نمیتونست راحت با خوانواده دکتر کنار بیاد ولی بعد با گذشت زمان یکم با خیال باز تر سر میز می‌شست و ترسش کمتر شده بود
اما بیشتر اوقات توی خونه بود و یجورایی دلش برای بوی جفتش تنگ شده شده بود اما نفرتی که با یادآوری خاطراتش با آلفا براش یادآوری میشد مانع از دلتنگی بیشتر بود و جانگ‌کوک با خودش قسم خورده بود که اگر یه روزی تهیونگ پشیمون د از کاراش تا به گوه خوردن ننداختش ولش نکنه

○•○•○•○•○•○•○•○•○•○•○

توی این دو هفته روانی شده بود ، نه میتونست وجود جونگکوک رو کنار خودش نداشت و این روانشناسه مدام روی مخش بود و دستیارش رو فرستاده بود خونه تهیونگ بمونه ، و نامجون هم می‌ترسید که ته دستیار روانشناس رو مورد اصابت قرار بده اون هم تو خونه تا میموند
و
و
و تهیونگی که از شلوغی بدش میومد الان داشت شکنجه میشد
الان که حالش بهتر شده بود و بیشتر موقعیت اطرافش رو درک و تجزیه تحلیل میکرد ، متوجه بود که چقدر به وجود اون کوچولوی دوست داشتنی کنارش وابسته اس و الان از کار هایی که با اون بدن نحیف کرده بود پشیمون بود و الان فقط نمیتونست باهاش خوب باشه ولی ساید مثبت قضیه اینه که باهاش که خوب نبود بد هم نبود ، یعنی کاملا بی حس بود بهش

●○●○●○●○●○●○●○●

امروز روزی بود که باید برمی‌گشت خونه و نمیدونستم که چه اتفاقاتی رو به روشه اما اون مصمم تر از این حرفا بود که پا توی اون جهنم دره بزاره و الان توی خیابونا بود به دنبال یه سر پناه
تقریبا نا امید شده بود که یادش اومد جین هوش توی همین خیابون شیرینی فروشی داره .
سریع راهشو به اون سمت کشید و با ضرب در مغازه رو باز کرد ، جوری که نزدیک بود زنگوله بالای در از جاش کنده بشه جین با عجله از آشپز خونه بیرون اومد و دست به کمر و ملاقه به دست میخواست بتونه به طرف که با دیدن جانگکوکی که چند وقت ازش خبری نبود جا خورد

_هیونگ توروخدا کمکم کن
جین از حالت اعصبانی به شوکه تبدیل شد
جین : جونگکوکی چی شده بیا تو قشنگ ببینم
_هیونگ فقط منو ببر خونت
جین : باشه باشه وایسا آشپز خونه رو ردیف کنم بیام
□■□■□■
توی ماشین همه چیو مو به مو برای جین هیونگ تعریف کرد
همیشه همین بود بعد از کتک هایی که باباش بهش میزد هم به جین پناه می‌آورد
الان توی خونه روی کاناپه بزرگ و راحت جین هیونگ توی بغل تنها حامی جمع شده بود و به فیلمی که هیچی ازش نفهمیده بود نگاه می‌کرد

_هیونگ آلفا اگه اینجارو پیدا کنه چی

جین : اون الفایی که اسمشو نمیگی قرار نیست با وجود من اذیتت کنه

_هیونگ من کی اسمشو بهت نگفتم فقط یادم رفت بگم اسمش تهیونگه

جین شوکه شونه های جونگکوک رو از خودش جدا کرد و با بهت بهش زل زد

𝓦𝓮𝓵𝓿𝓸𝓶𝓮 𝓣𝓸 𝓗𝓮𝓵𝓵Where stories live. Discover now