[21]شیرینی لبخندِ اون!

70 24 24
                                    

مینهو مثل روز های دیگه از خواب بلند شد اما این بار به عنوان شاه آتش! روز اولش به عنوان حکمران بود و خب به جای اینکه بیشتر واسه این هیجان داشته باشه واسه کسی که منتظرش بود هیجان داشت.

با تمین قرار گذاشته بودن که همون اول صبح همو ببینن تا راجب ازدواج و مقدماتش و کلا همه چیزای پیش رو حرف بزنن و خب اصلا نگفته بودن چه ساعتی پس اشکال نداشت اگه مینهو ساعت 6 صبح میرفت دیدنش درسته؟

آبی به سر و صورتش زد و لباسی در خور پادشاه پوشید و راهی جایی که تمین بود شد. فقط مینسوک بودش که داخل راهرو مشغول صحبت با چندتا خدمتکار بود، انگار خدمتکار ها تازه وارد بودن و کار اشتباهی کرده بودن.

با دیدن پادشاهش توی اون ساعت جا خورد و سریع خدمتکارها رو مرخص کرد. تعظیمی کرد و درود فرستاد.

"سرورم سلامت باشند!! کجا تشریف..-"

"میرم دیدن تمین خب دیگه خداحافظ"

مینسوک به ثانیه نکشید که فهمید قضیه از چه قراره و سریع دنبال پادشاهش راه افتاد و سیل اعتراض هاش رو شروع کرد.

"اما سرورم الان صبح خیلی زوده ایشون حتما دارن استراحت میکنن! شما حتی صبحونه هم نخوردید! خدمه انتظار نداشتن این وقت صبح جایی برید واسه همین نتونستن همراهیتون کنن! مردم چی میگن؟!!"

مینهو ایستاد و به مینسوک خیره شد جوری که مینسوک حس کرد الانه که تنبیه بشه اما وقتی نگاه مینهو به هیجانزدگی تبدیل شد و دونه به دونه اعتراض هاش رو رد کرد رسما از شوک خشک شد.

"نه تمین همیشه صبح های زود بیدار میشه، یدونه سیبی چیزی از درخت میکنم میخورم واسه صبحونه تازه خدمه هم نیاز ندارم تو هستی دیگه بسمه، مردم دیگه هرچی بود و نبود تا دیشب گفتن نگران نباش... خب دیگه بریم حرفم نباشه"

مینسوک دهن باز کرد دوباره اعتراض کنه که مینهو زودتر گفت

"هیس عه اه"

و بعد طولی نکشید که به اقامتگاه تمین رسید. برخلاف سری های پیش که افراد تمین از مینهو دل خوشی نداشتن و به وضوح بی احترامی میکردن این سری همه مراقب و هشیار و با ادب بودن. شاید از اینکه پادشاه شده بود میترسیدن؟ یا نکنه به خاطر گوشمالی اون سری تمینه؟ یا نکنه چون قراره با پادشاهشون وصلت کنه بودش؟

جونمیون انتظار دیدن مینهو رو توی اون ساعت نداشت پس به وضوح جا خورد. ساعت 6 صبح مینهو اونجا چیکار داشت؟ احتمالا موضوع فوری پیش اومده بوده.

"عمر عالیجناب دراز باد"

مینهو سرش رو تکون داد و گفت

"اومدم عالیجناب رو ببینم، بیدار هستن؟"

جونمیون سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد و جواب داد.

"خیر سرورم ایشون هنوز خدمتکاری رو صدا نکردن"

The Lost King S03Where stories live. Discover now