7سال بعد
با صدای در ورودی بدون این که نگاهشو از کتابش بگیره زمزه کرد
-"باز هم من باید برم؟"
قدم هایی که به سمتش برداشته میشد شمرد و با متوقف شدن مرد جلوی میز کارش،نگاهشو از نوشته های کتاب جلوش گرفت
-"حتی اجازه ندادن مینهی بره پیششون.."
کتابو بست و بلند شد
-"طبیب کیم نمیتونه کاری بکنه؟"
-"خودت هم میدونی تا زمانی که خودِ جونگکوک نخواد نمیتونیم کاری بکنیم..سالگرد جیمین نزدیکه..همین حالشو بدتر میکنه"
کلاهو از روی میز برداشت و بهش کمک کرد روی سرش بزاره
-"افرادم کار خبرچینی که ازش حرف میزدی تموم کردن نامجون هیونگ..در هر صورت نباید اجازه بدیم کسی چیزی درمورد خارج از قصر بدونه"
-"خیلی خوبه که حالا تو هم کمک حالمی!"
دستشو روی شونه ی شاهزاده ی جوان گذاشت و با لبخند پدرانه ش بهش خیره شد
-"مرد بزرگی شدی..خیالم از بابت همه چیز راحته"
-"اما چقدر قراره تکراش کنیم؟هفت سال گذشته.."
-"بعد از جلسه ی امروز حرف میزنیم..بیشتر از این اون احمق های پول پرستو تنها نزار"
***
-"پادشاه بعد از مرگ اون پسر دیگه مثل قبل نشدن..من بهشون اعتماد دارم"
-"دارید کورکورانه حرف میزنید وزیر جانگ!فراموش نکنید پادشاه همون کسیه که به معشوقه ش دستور داد نیمی از مارو از دربار جدا کنه و اون هم به راحتی و پنهانی انجامش داد!"
-"به نظر من باید در عین اعتماد به پادشاه بی اعتماد باشیم..هفت سال گذشته..اگر قصد انتقام داشتن تاحالا دست به کار شده بودن.."
-"نظر شما چیه وزیر کیم؟"
تکیشو از پله ی چوبی گرفت و بلند شد
-"شاهزاده جیون کسی هست که باید مراقبش باشیم..."
بعد از سکوت کوتاهی ادامه داد
-"اون بچه مثل جونگکوک یا بیشتر از اون باهوشه..من با ملکه مادر صحبت میکنم و نظرمو میگم.."
"ولیعهد جیون وارد میشوند"
با اعلام خواجه ها همگی ساکت شدن و سر جایگاهشون ایستادن
.
.
.-"این غیبت پادشاه غیر قابل بخششه شاهزاده..باید به مینگ بزرگ اطلاع بدیم تا.."
-"تا از تاج و تخت برکنار بشن؟"
یکی دیگه از وزرا جلو اومد و تعظیم کرد
-"شما باید به حرف های وزرا عمل کند شاهزاده جیون"
YOU ARE READING
𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎:𝐓𝐫𝐲𝐬𝐭 |🥀| 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙢𝙞𝙣
Fanfiction𝐓𝐫𝐲𝐬𝐭 ࿐ཽ༵ { میعادگاه } ~فصل دوم فکیشن 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 این زمین بزرگه اما مهم نیست چقدر دور باشیم پیدات میکنم :)