20.

1.6K 297 161
                                    


وقتی ترکت کردم آب رودخونه منو از تو جدا کرد. سرد بود..

انقدر سرد که چشم هام یخ زد.

جونگکوکاه. صدامو میشنوی؟ پادشاه من. مرد من. عشق من..

فکرشو نمیکردم مردی که ارزوی کشتنشو داشتم به تمام دنیام تبدیل بشه. لبند سردش بهم زندگی ببخشه و جذبه ش پاهامو سست کنه.

تو تنها مردی بودی که تونست.

کیم سونگیول خیلی سعی کرد. میخواست منو به چیزی که در برابر تو هستم تبدیل کنه اما نتونست..

تو تونستی. قلبمو برای خودت کردی. با نگاهت دیوونه م کردی.

این کار ها فقط از پادشاه بر میاد. تو پادشاهی بودی که انتخابش کردم.

وقتی همه فقط بدنمو میخواستن تو تنها کسی بودی که غرورمو بهش باختم. کوکاه... من غرورمو بهت باختم.

عاشقانه تسلیمت شدم.

وقتی برای نجات مینهی با خنجرت پهلومو شکافتی نگرانیو تو چشم هات دیدم. پشیمونیی که قابل وصف نیست.

روزی که فرستاده های مینگو کشتم و پام آسیب دید یادته؟ حتی لحن خشک و عصبانیت هم عاشق بود.

من با تو عشقو دیدم.

چیزی که حس میکردم تو وجود یونگیه اما نبود.

وقتی تو آغوش تو بودم فهمیدم تو یونگی نیستی.. حسی که بهت داشتم مثل اون نیست.

لمس انگشت هات وقتی خواب بودم و نوازشم میکردی.

صدای پر از بغض و دردت وقتی تیر خوردم و تو بغلت افتادم..

حتی اگر هزار سالم بگذره مطمعنم من کسی م که پادشاه عاشقشه..

همونقدر که من عاشقتم.

دلم تنگ میشه برای لحظه لحظه ی باتو بودن..

برای دیدن نگاه راضیت وقتی هر مانعیو از سر راهت برمیداشتم..

دلم تنگه برای لمس موهای سیاهت لای انگشت هام..

برای وقتی که صدات از شهوت دورگه میشه و هزاران بار منو ماه خودت میکنی..

دلم تنگه برات،پادشاه من.

قلمو شو تو ظرف جوهر گذاشت و به دختر بچه که درحال بازی با دایه ش بود خیره شد.

تو آب میپرید و جیغ میزد. قشنگه.. انقدر قشنگ که لبخند بزنه و دلش بخواد از زیر سایه بیرون بره.

-"داری چی مینویسی؟"

هوسوک با بچه ی تو بغلش کنارش نشست و صورت سرخ بچه رو سمتش گرفت.

-"به عمو جیمین سلام کن سوونا"

-"نونا کجاست؟"

بچه رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید. چندماه از تولدش میگذشت ولی هنوز ضعیف و رنگ پریده س.

𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎:𝐓𝐫𝐲𝐬𝐭 |🥀| 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙢𝙞𝙣Where stories live. Discover now