Part 3

944 288 46
                                    

-ییبو از هیچکی توی این مدرسه ی اندازه ی تو متنفر نیست، کافیه سعی کنی زیاد دور و برش باشی، همین به حد کافی عصبیش می‌کنه.

ژان مظلومانه چندبار پلک زد، گوشهاش رو با دستهاش گرفت و به سمت پایین کشوند و گفت:

-ولی اینطور که خودم روانی می‌شم. البته اگه قبلش ییبو نکشته باشتم.

-نترس، ببین این تنها راهیه که می‌تونی حسابی دیوونش کنی.

ژان که سر گوشهاش رو توی دست داشت گفت:

-نمی‌شه یه راه حل دیگه پیدا کنیم؟

-نه، بهترینش همینه.

ژان گوشها رشو ول کرد و با قیافه ای که می‌گفت "قراره به فنا برم" چونه ش رو تکیه زانوهاش  داد.

*

ییبو تمام تلاشش زو می‌کرد تا حواسشو به مانگایی که می‌خوند بده ولی این کار با صدای ترق تروقی که ژان از سمت دیگه ی کلاس راه انداخته بود عملا غیرممکن بود.

هایبرد خرگوش آدامس تمشکی بزرگی توی دهنش گذاشته بود و هر چند ثانیه یه بار بادش می‌کرد و بعد با صدای بلندی می‌ترکوندش.

جی لی با نیشخند به نبض عصبی که کنار پلک بسته ی ییبو می‌زد خیره شده بود و با انگشت شست به ژان علامت پیروزی می‌داد. ژان دوباره با صدای بلندتر از قبل آدامسش رو ترکوند. با اینکه می‌ترسید ولی در عین حال از اینکه اینطور روی مخ ییبو بره لذت می‌برد.

جی لی شروع به شمردن کرد " یک...دو.."

هنوز سه رو نگفته بود که یببو از روی صندلیش بلند شد، با چند قدم بلند خودشو رو به روی ژان رسوند. کف دستش رو روی دسته ی صندلی کوبید و روی صورتش خم شد و با حرص گفت:

-یه بار دیگه اون زهرمار رو باد کنی و بترکونی، به جاش خودتو باد می‌کنم و می‌ترکونم.

ژان زیر خنده زد و خونسرد دوباره آدامسش رو باد کرد، گفت:

-مگه "گوزگوزی" ها کاری جز گوزیدن هم بلدن؟

دهن ییبو ناباور به شکل خنده و بعد دایره در اومد، به زبون کوچیک ژان خیره شد. نفس عمیق و عصبانی کشید و بعد گفت:

-از حلقومت بیرونش می‌کشم.

ژان حس می‌کرد پاهاش اینقدر از داخل در حال لرزیدنه که یه کم دیگه از بدنش جدا می‌شه، قلبش تند می‌زد و کف دستهاش عرق کرده بود ولی با این حال صورتشو خونسرد نگه داشت و یه بار دیگه آدامسشو باد کرد ولی آدامس هنوز کامل باد نشده بود که کف دست لاغر ولی قویه ییبو روی صورتش نشست، آدامس روی بینی و مقداری از گونه هاش چسبید و بعد اینکه ییبو دستش رو برداشت، پوست صورت ژان شروع به سوزش کرد. مطمئن بود دست کم تا چند ساعت جای ضربه قرمز روی پوستش می‌مونه.

ViscumWhere stories live. Discover now