Part19

332 89 4
                                    



هوسوك با صداي كوبيدن در بيدار شد!
گيج و منگ به چهره ليسا كه در گوش جاني چيزي گفت خيره شد!
بعد از مدتي جاني و ليسا با سرعت اتاق و ترك كردن!
شونه اي بالا انداخت و به دو تا كله پوك جلوش خيره شد كه بدون هيچ واكنشي به صداي در غرق خواب بودن!
به زور از جاش بلند شد و به اتاقكي كه شامل حموم و دستشويي بود رفت !
خمير دندون و روي مسواك ريخت و مشغول تميز كردن دندوناش شد!
اب و باز كرد تا دهنش و بشوره!
اهرم و بالا اورد و ديد هيچ ابي ازش خارج نميشه!
اهرم و هي جابه جا ميكرد تا بلكه اتفاقي بيفته!
با حالت زار لگد به در زد كه همون موقع در با صداي بدي توسط جكسون باز شد و محكم به پاش كوبيد!
نالان پاشو دو دستي گرفت و لنگ زد!
با دهن پر از خمير دندون داد زد:
_ه..ي مگه "كور..ي.. احم...ق....قو...بعد خميردندون تو دهنش پريد و شروع به سرفه كرد!
جكسون هول شده هوسوك سمت روشويي انداخت تا خميردندون وكف و تف كنه و محكم ميزد به پشتش!
هوسوك تمام محتويات دهنش و تو سينك ريخت !
اما جكسون همچنان محكم به كمرش ميزد!
هوسوك زير ضربه هاي جكسون داشت جون ميداد!
با داد جكسون و هول داد و با انگشت اشاره تحديد وار به جكسون گفت:
_جرات نكن بهم دست بزني!
گلوت و پاره ميكنم!!!!
جكسون دستاش و به نشونه تسليم بالا اورد !
و گفت:
‏_my bro call me down!
همون موقع لوكاس وارد شد و محكم در و باز كرد و جكسون لاي در گير كرد و محكم به ديوار خورد!
لوكاس با ترس سمت جكسون كه له شده كنار در ولو شده بود نگاه كرد و گفت:
_احمق بايد پشت در وايستي!؟
جكسون فقط زمزمه كرد:
_كارما ايز بچ!
هوسوك كه دلش خنك شده بود سمت لوكاس رفت !
_چيزي شده؟
لوكاس با شنيدن صداي هوسوك سمتش رفت و با ديدن چهره اش داد زد و محكم به عقب رفت و باعث شد جكسوني كه پشت سرش بود پرت بشه از سرويس بيرون!
صداي ناله و فوش دادن جكسون بلند شد و لوكاس دستش و تو دهنش گذاشت و با انگشت به چهره هوسوك اشاره ميكرد!
هوسوك با بهت سمت اينه رفت و تا چهره اش روديد پاهاش لرزيد و محكم سينك دستشويي رو گرفت !
_اين هيولا داخل اينه كيه داره بهم نگاه ميكنه!؟
چشماي سرخ صورت قرمز شده از همه بدتر رد خميردندون روي لبها و گونه هاش!
به معناي واقعي هيولا شده بود!

هر سه با دو به سالن رسيدن !
_لعنتييي دير كرديم!
جكسون لنگون سمت اعلان ها رفت و گفت:
_هي بچه ها بياين اينجا !
هوسوك و لوكاس سمتش رفتن و به تيتر خيره شدن!
رسوايي وون سونگهه !
هر سه بهم نگاه كردن و سمت در خروجي دوويدن!

يونگي سخت مشغول تنظيم اهنگ بود با اخم ريزي ميون ابروهاش داشت نت ها رو بررسي ميكرد!
قرار بود اهنگ تيتراژ شروع و پايان برنامه the showكه از شبكهsbs پخش ميشد و ايدل هاي كيپاپ شركت ميكردن رو انجام بده!
اين قدم بزرگي براي شروع بود و بايد يه طور عالي از پسش بر ميومد!

جانگ كوك همين طور كه به ديوار تكيه داد به يونگي خيره شد كه با جديت مشغول كار بود!
يونگي ادم بزرگي تو زندگي جانگ كوك بود!
كسي كه هميشه براش ناجي و الگو بود!
كسي كه بهش درس هاي بزرگي ياد داده بود !
دروغ بود اگه ميگفت نسبت به بي توجهي و سرد بودن يونگي بهش ناراحت نشده بود!
اتفاقا احساس مرگ ميكرد وقتي يونگي اون طوري باهاش برخورد كرده بود!
يونگي رو حتي از خودش بيشتر دوست داشت ولي اين رفتارهاي يونگي باعث ميشد تيكه هاي قلبش كه با كمك يونگي بهم چسبونده بود درباره ترك برداره!
چشم به اتاق يونگي گردوند و وقتي اون دستمال رو ديد باعث شد لبخند بزرگي رو لبش شكل بگيره و به ياد گذشته ها بيفته!

Maybe ordinary, maybe attractiveWhere stories live. Discover now