دستها بالا، کسایی که روزهاید نخونید 😁😂
.
.
.
.
شوگا ناراحت میشه 🤣᯽᯽᯽᯽᯽᯽᯽᯽᯽᯽
تهیونگ عصبی از جواب ریپلای شده به توییتش، کف پاش با رو باریتم تندی به زمین میکوبید، سرش رد از توی گوشی بیرون آورد و به امگای موردعلاقش نگاه کرد، با دیدن جونگکوک که با کیوتی تمام شیرموز میخورد چشمهای فندقیش که برق میزد رو به بستنی دوخته بود، ناخودآگاه لبخند بزرگی زد. بله جونگکوک و تهیونگ بعد از خسته شدن از خرید طی یک تصمیم ناگهانی تهیونگ به کافیشاپی که همون نزدیکی بود رفتن. آلفا لحظات اول احساس میکرد خوشبختترین آلفای دنیاست که با امگای عزیزش به یه قرار اومده ولی بعد از دقایقی با نگاههای هیز بقیه به رونهای جونگکوک، گرگ الفاش میخواست بیاد بیرون و گردن همه رو پاره کنه. تهیونگ با لحن نرمی، جوری که امگاش رو نرجونه گفت:
- جونگکوک بستنی رو زود بخور، باید عجله کنیم.در جواب حرف تهیونگ، پسر اهومی کرد و سرش رو با کیوتی تکون داد. وقتی رایحه عصبی و تلخ آلفا رو حس کرد فقط یکم خواست شیطنت کنه. پاهای بزرگ و سفیدش رو بالا آورد و طوری که انگار داره عضلاتش رو کش میده، پاهاش رو کشید و اون رو گذاشت روی دیک تهیونگ، با لبخند شیطانی با کف پاهاش به صورت دورانی تکون داد؛ برای اینکه تاثیرش رو بیشتر کنه یکم از فرمونهای شرابش و آزاد کرد، اما فقط در اون حدی که تهیونگ بتونه حس کنه. تمام این کارها براش کم بود، شیطان درونش فقط بهش دستور میداد بره زیر میز، با دستهاش و زبونش دیک کراشش رو لمس کنه.
در همون حال که تهیونگ از حرکت امگا کرک و پرش ریخته بود، نمیدونست چه واکنشی باید نشون بده، عین یک مجسمه خشک شده به بشقاب خالی روبهرو زل زد، حتی نفس کشیدن رو هم فراموش کرد. جونگکوک اما با نامردی تمام فشار و سرعت پاهاش رو بیشتر کرد، قاشق روی میز رو برداشت و با کمی بستنی پرش کرد، آروم به سمت دهنش برد و با زبونش رو بیرون اورد بستنی رو خورد و شروع کرد به لیس زدن قاشق. آلفا با چشمهایگرد شده به جونگکوک خیره شد، امگا زبونش رو روی لبای سرخش کشید و خامه های اضافه دور لبش رو تمیز کرد، با چشمهای خمار شده به تهیونگ نگاه کرد. وقتی فهمید نقشهی بینقصش تموم شده با شادی از روی صندلی بلند شد و رو به تهیونگ گفت:
- رییس کیم بریم.مرد فقط بت دهان باز شده به کوک نگاه کرد و انگار لال شده بود، امگا در دل به خودش نیشخندی زد که دلیل حال الان آلفا فقط خودش بود، برای تیر خلاصی به مرد هم شد و لبش رو لاله گوش تهیونگ چسبوند، زمزمه کرد:
- نمیخوای بلند بشی ددی؟البته آلفا با شنیدن کلمه ددی، شوکه شده سریع بلند شد و بعد از برداشتن کتش، اسکناسی رو میز گذاشت و اهمیتی به بقیه پولش نداد، با صدای بلند بدون نگاه کردن جونگکوک داد زد:
- من بیرون منتظرتم.
YOU ARE READING
My little moon|VK|
Werewolf{𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝} جونگکوک امگای سرکشی که باید هرجور که شده به آلفای موردعلاقهش میرسید • • • 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝑴𝒐𝒐𝒏 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏, 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏, 𝒉𝒐𝒔𝒆𝒐𝒌× 𝒈𝒊𝒓𝒍 𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓 : 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔...