ماشین رو با بیدقتی گوشهای پارک کرد و جونگکوک رو براید استایل بغل کرد و وارد عمارت شد. امگا دستهاش رو دور گردن آلفا حلقه کرد و با بردن سرش توی گودی گردنش شروع کرد به مکیدن اون نقطه از پوست مرد، بوی شکلات آلفا تا مغز و استخونش نفوذ کرد بود و کمکم داشت دیوونهاش میکرد.
سوراخ خیسش دور هوا باز و بسته میشد و طلب ذرهای توجه از سمت آلفا میکرد. تهیونگ از پلهها بالا رفت، در اتاق بزرگش رو باز کرد و وارد شد، امگا رو به آرومی روی تخت گذاشت، فکر اینکه الان قراره پسر موردعلاقش رو تصاحب کنه دیکش رو بیشتر تحریک میکرد.
تهیونگ لباسهاش رو به غیر از باکسرش در آورد و به گوشه ای پرت کرد، دیدن امگای عزیزش که الان از روی نیاز به خودش میپیچید براش لذتبخش بود. روی بدن کوک خم شد و بوسههای ریزی روی صورت امگا میزد، اونقدر آروم که میترسید پوست حساس پسرش آسیب ببینه، اما در اونطرف رابطه جونگکوکی که هیت شده بود اصلا از این قضیه راضی نبود، با لحن خمار و نیازمند رو به تهیونگ گفت:
- عجله کن پیرمرد، بعدا واسه بوسه وقت هست.تهیونگ حرصی از لحن امگا گازی از گردنش گرفت که صدای جیغش بلند شد، آلفا پوزخند مغروری زد و کارش رو ادامه داد. بوسههاش رو از گردن کوک تا ترقوههاش رسوند و مارکهای آروم اما عمیقی به اون دو تا استخون زد، پسر کوچیکتر دستش رو به موهای آلفا رسوند و چنگی بهش زد، مرد سرش یکم بالا گرفت و با چشمهای وحشی به امگای هورونیش خیره شد. تهیونگ با بوسه کمکم پایین تر رفت و گازی از قفسه سینه کوک گرفت، نیپلش رو توی دهنش برد و شروع کرد به مک زدن، نیپل دیگهی کوک رو بین انگشتهای اون یکی دستش گرفت و فشارش داد و اون رو بین دو انگشتش پیچوند؛ این که امگاش اینجوری زیرش بدنش از لذت تقلا میکرد باعث میشد به خودش افتخار کنه.
سرش رو بلند کرد و به لاو مارکهای روی سینهاش خیره شد، جونگکوک در حال نفس نفس زدن بود و با لحن گریه مانندی رو به آلفا گفت:
- آه... ددی سریعتر باش.+ بیبی عجله نکن، من هنوز باهات کار دارم.
آلفا در حالیکه از روی تخت بلند میشد گفت و به سمت کمد گوشهی اتاق رفت، یه دستبند و چشمبند صورتی بیرون آورد و دوباره پیش جونگکوک برگشت. امگا با دیدن اون دو وسیله با ترس به تهیونگ نگاه کرد، تهیونگ دو تا بوسه به کف دست امگا زد:
+ نترس دارلینگ من مراقبتم.دستهای امگا رو با دستبند موردنظرش بست و به تاج تخت وصل کرد، چشمبند رو هم روی چشمهاش گذاشت. جونگکوک از هیجان زیاد به خودش میلرزید، الان که چشمهاش بسته شده بود و چیزی نمی دید، نمیتونست کار بعدی آلفا رو حدس بزنه و این هیجان بیشتری درون بدنش به وجود آورده بود.
YOU ARE READING
My little moon|VK|
Werewolf{𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝} جونگکوک امگای سرکشی که باید هرجور که شده به آلفای موردعلاقهش میرسید • • • 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝑴𝒐𝒐𝒏 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏, 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏, 𝒉𝒐𝒔𝒆𝒐𝒌× 𝒈𝒊𝒓𝒍 𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓 : 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔...