کیا توی این چند مدت جد و ابادم رومرحمت فرمودن؟😂😂
ایم بک گایز دیگه لازم نیست حرص بخورید___________________
جونگکوک به اتفاقات زیاد و آشفتهای فکر میکرد مثلا به دست هیونگاشون بمیرن، با تردید به آلفاش نگاه کرد:
- ددی میترسم به همهچیز گند بزنیم.تهیونگ نیمنگاهی به جفتش که الان به شدت مظلوم شده بود انداخت، بزاق گلوش رو قورت داد:
+ داریم یک کار درست میکنیم بیبی، این بده داریم دو تا زوج رو بهم میرسونیم؟امگا خودش رو توی بغل مرد مچاله کرد و در حالیکه با یقه بلوز آلفا بازی میکرد گفت:
- بد نیست اما میترسم نامجون هیونگ از ذوق زیاد خونه رو بفرسته هوا.آلفا هم به تقلید از پسرکش سرش رو تکون داد و با بدبختی زمزمه کرد:
+ منم میترسم یونگی هیونگ آلفا بودنم رو بفرسته هوا.جونگکوک با چشمهای بیحسی به آلفای احمقش خیره شد و بعد با لحن دیوثی گفت:
- اون کار خودمه.تهیونگ آهی از وضعیت اسفناک و بدبختش کشید، چه غلطی در حق بشریت کرده بود که جفتش میخواست چیزی که مایه افتخارش رو ببره، برای اینکه بحث رو عوض کنه گفت:
+ قرصها رو خوردی بیبی؟جونگکوک هومی گفت و با حرص جوابش رو داد:
- بعد از یک هفته تازه یادت قرص اومده؟به چهره غمگین و افسرده مرد خیره شد، اما ذهن تهیونگ جای دیگه بود مثلا" اگه دیکم رو ببره چهطور دیگه بچه داشته باشم؟"
جونگکوک تصمیم گرفته بود تهیونگ رو افسرده کنه، آلفا بیبی کیوتش رو توی بغلش فشرد و با اسشتمام رایحه مستکنندش چشمهاش خمار شد:
+ بیا یه بار دیگه نقشه رو مرور کنیم.- چهارتا بلیط به مقصد بوسان توی ویلای شخصیت که قراره جشن برگذار کنیم، خریدیم.
+ برای یونگی، جین؟ جیمین و نامجون میفرستیم.
- بهشون میگیم قراره جشن بگیریم به مناسبت رسمی کردن رابطمون اما خودمون دو نفر قالشون میذاریم و نمیریم.
- به همراه خانوادههامون و هوسوک هیونگ چند روز بعد میریم.
جونگکوک با ترس احتمالهای توی ذهنش رو زمزمه کرد:
- یا اونها میمیرن یا ما میمیریم یا بهم میرسن.نقشه تمیز و خوبی بود اما تضمینی وجود نداشت، نتیجه نقشه در هر حال میرسید به پاره کرده جونگکوک و تهیونگ بخاطر دروغ گفتن به هیونگهاشون.
YOU ARE READING
My little moon|VK|
Werewolf{𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝} جونگکوک امگای سرکشی که باید هرجور که شده به آلفای موردعلاقهش میرسید • • • 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝑴𝒐𝒐𝒏 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏, 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏, 𝒉𝒐𝒔𝒆𝒐𝒌× 𝒈𝒊𝒓𝒍 𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓 : 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔...